tag:blogger.com,1999:blog-13174518.post1077587628948440806..comments2024-03-20T02:02:47.971+03:30Comments on مخلوق Creature: ما سه نفر بودیم؛ بهیادِ همپُرسههای آن روزهاUnknownnoreply@blogger.comBlogger4125tag:blogger.com,1999:blog-13174518.post-71446429637296598332011-07-26T12:42:53.988+04:302011-07-26T12:42:53.988+04:30درود مخلوق عزیز
ممنون بابت لطفی که کردی. راستش در ...درود مخلوق عزیز<br />ممنون بابت لطفی که کردی. راستش در یکی از پست های وبلاگ خودم گفته بودم که دیگر رویای نوشتن را از خودم دور کرده ام و سعی کردم به کارهای معنی دارتر برسم!! چون وبلاگم را خیلی آپ نمی کنم به شما هم که سر می زنم آدرسی از خود به جا نمی گذارم. راستش وضعیت من هم مثل پاراگراف آخری است که در کامنت اخیر گذاشته اید. خیلی هم عادت ندارم در وبلاگ ها کامنت بگذارم. این اواخر هم به جز بلاگ شما و یکی دو بلاگ دیگر در وبلاگستان سیر و سفری نمی کنم. شاید پیر شدیم!! ولی چه کنیم؟ چه سلاح دیگری داریم جز دیالوگ؟تنهاhttp://bixaneman1.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-13174518.post-23117648662081760752011-07-13T13:16:02.615+04:302011-07-13T13:16:02.615+04:30تنهای عزیز!
سپاس از لطف و توجهِ همیشگیات به اینجا...تنهای عزیز!<br />سپاس از لطف و توجهِ همیشگیات به اینجا!<br />من چند سالی ست که عادت کردهام به بسیاری از کامنتها پاسخ ندهم. میدانم که عادتِ خوبی نیست.<br />البته کسانی که آدرسی از خودشان بگذارند، میروم در سرایِ خودشان و دیدهبوسیِ دوسویه میکنم. گرچه همین کار را هم گاهی خیلی خیلی دیر انجام میدهم. چون کامنتهای دارایِ آدرس را در جیمیل ستاره میزنم تا روزی از خانهیشان بازدید کنم و سلامی بگویم. بدبختانه آنقدر فرا رسیدنِ این روز دیر میشود که کامنتهایی از یکسال و اندی پیش ستاره خورده و هنوز من نرفتهام سر بزنم.<br />با اینحال، نامهای تنها را بیشترِ وقتها (بهکل) بیپاسخ میگذارم. همیشه گمان میکردم که حضورِ کمرنگِ نویسنده در پایِ نوشتارهای وبلاگ یک جور فضایِ باز و آزاد برای خواننده پدید میآورد که هر چه دلِ تنگش بخواهد میگوید و میداند که وبلاگصاحاب (تعبیرِ پارهای دوستانِ اهلِ ذوق و شادخوار) هر آن سر و کلهاش پیدا نمیشود تا از خودش سخنی بگوید و بر هر نظری یک حاشیه بزند.<br />البته خودم را فریب نمیدهم که دیرزمانی ست مجال، انگیزه و رغبتِ گفتگویِ دوسویه را بهمیزانِ چشمگیری از دست دادهام. یک دلیلش زیادهروی در دورانی ست که در همین وبلاگ با چند نفر بحثهای دراز و گاه جنجالی داشتم. دلیلِ دیگرش گونهای خود-ارزیابی ست که کار را به جایی رسانده که وقتی کسی چیزی مینویسد و چیزی هم به ذهنِ من میرسد که برایش بنویسم، مینشینم با خودم سبکسنگین میکنم و میبینم هیچ سخنِ نو یا گرهگُشایی ندارم. بنابراین، از نوشتنِ پاسخ رویگردان میشوم.<br />از پیشنهادِ گفتگو دربارهی آن دو مقاله بسیار ممنونم و شادمان میشوم که بتوانم از باریکبینیهای تو بهرهمند شوم.<br />حال اینهمه حرف زدم تا در پایان بپرسم وبلاگت چه شد؟Anonymoushttps://www.blogger.com/profile/02805397532103611117noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-13174518.post-20187191637265654252011-07-11T18:43:05.387+04:302011-07-11T18:43:05.387+04:30دوست عزیز یک نکته امنیتی را به شما خاطر نشان کنم. ...دوست عزیز یک نکته امنیتی را به شما خاطر نشان کنم. در مقاله پرسش از پارسایی نام خود را نوشته اید و از این جا هم به آن مقاله رفرنس داده اید. از آنجایی که وبلاگ شما محل گزارشات جنبش سبز است و گزارشگری عجالتا جرمی است خطرناک پیشنهاد می کنم که فکری به حال این نام بکنید. در مورد مقاله پس از خواندنش امیدوارم بتوانیم با هم گفتگویی راه بیاندازیم. موفق و پیروز باشید.تنهاnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-13174518.post-1428511884077580052011-07-07T03:15:16.245+04:302011-07-07T03:15:16.245+04:30سلام.
يك نكته ي قابل توجه زبان مشترك غيرقابل صوءت...سلام.<br />يك نكته ي قابل توجه زبان مشترك غيرقابل صوءتفاهم در اجتماعيات است كه بايد فارغ از نگاه حق و باطل و بر مبناي عدم قطعيت استوار باشد. زباني اصلاح پذير كه منطققطعي و سرمدي نداشته باشد. كمونيسم و اديان الهي فارغ از اين منطق هستند بنابراين به ديكتاتوري منتهي ميشوند. ملتها در گذار از زبان تنگنظرانه ي قطعي به زبان مشترك نسبي دست پيدا ميكنند و ايران ما اكنون در گذار از اين مرحله قرار دارد.ماهگونMahgoonhttps://www.blogger.com/profile/09348159761355386604noreply@blogger.com