tag:blogger.com,1999:blog-13174518.post4212388827428459194..comments2024-03-20T02:02:47.971+03:30Comments on مخلوق Creature: شیوههای عنکبوتی در تفسیرUnknownnoreply@blogger.comBlogger2125tag:blogger.com,1999:blog-13174518.post-63975106998112561972006-10-29T02:56:00.000+03:302006-10-29T02:56:00.000+03:30اول:
چگونه از تقدم اخلاق بر دین و لزوم دینداریِ اخ...اول:<br />چگونه از تقدم اخلاق بر دین و لزوم دینداریِ اخلاق مدار به این نتیجه ی شگرف پل خواهید زد که باید دین را به اخلاق فروبکاهیم؟<br />این بخش دوم تمام اختلاف و چالش ای ست که میانِ من و شما وجود دارد.<br /><br />دوم:<br />البته که بخش بزرگی از قرآن در متشابهات قرار نمی گیرد اما بخش بزرگی از قرآن در تضاد با ارزشهایِ عصر جدید قرار دارد و مراد از آن پیامدِ "خود ویرانگرانه"ی رویکردِ شما به اسلام جز این نبود که فرافکنی وجدانِ اخلاقی عصر حاضر بر اخلاق حاکم بر هزار و چهارصد سالِ پیش و در نتیجه با تیغ اخلاق مدرن به سلاخی اسلام پرداختن و مدعی اسلامی بودنِ چنین شیوه ای شدن همانا خودویرانگریِ اسلام خواهد بود.<br /><br />سوم:<br />وجدانِ اخلاقی امری قطعی، کلی و منتزع از تاریخ حیاتِ بشری نیست. گرچه این اعترافِ تلخی ست اما باید بپذیریم که تاریخیت در این آموزه ی کانتی نیز خواه ناخواه دخیل می باشد.<br />ما از منظر اخلاق عصر خویش به تاریخ بشر می نگریم اما این به معنی ازلی – ابدی بودنِ چنین اخلاق ای نیست.<br />مضافاً بر اینکه حتی اگر همدلی من و شما در کلیت بخشیدن به "وجدانِ اخلاقی عصر جدید" نیز لحاظ گردد - چه من شخصاً باور ندارم که لااقل بخشی از بنیانهای "اخلاق" خصلتِ عام و غیر تاریخی نداشته باشد - باز اتفاقی که افتاده است جز این نیست که آموزه هایِ اسلام متضاد با "وجدانِ اخلاقی" مقبولِ همه ی اعصار می باشد و شما همچنان با معضل فروکاهیدنِ این اسلام به اخلاق جهانی روبرو خواهید بود.<br /><br />چهارم:<br />مراد از تمدنی که در یک دیالکتیک با متن بوجود می آید چیست؟<br />وقتی شما ادعا می کنید که "قرآن تالی ندارد زیرا منشاء ایجادِ تمدن اسلامی بوده است" طبعاً به رابطه ی مستقیم میانِ متن و تمدن نظر دارید ولی در دیالکتیک لزوماً ما با رابطه ی مستقیم میانِ دو پدیده روبرو نیستیم و شما نمی توانید مثلاً ادعا کنید که قرآن بهرحال پایه ی تمدنِ اسلامی بوده است زیرا در ربط و نسبتی با این تمدن قرار می گیرد و لو که این نسبت معکوس باشد!Anonymoushttps://www.blogger.com/profile/02805397532103611117noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-13174518.post-10668479832212019992006-10-28T13:50:00.000+03:302006-10-28T13:50:00.000+03:30باز شما را ارجاع میدهم به پاسخی که به فتوای محمد...باز شما را ارجاع میدهم به پاسخی که به فتوای محمد دادهام: در همانجا نوشتهام که بدون اعتقاد داشتن به نيکسرشتی و درستی وجدان اخلاقی بشر، دينداری ممکن نيست يا اگر ممکن باشد لااقل دينداری خودمتناقضی خواهد بود. بنابراين، باور به وجدان اخلاقی يکی از محکمات هر ايمان دينی است که نمیتوان در درون متن دين آن را نقض کرد. پس میتوان آن آيات را متشابه ناميد.<br />آن چيز که شما خودويرانگری میناميد، اصولاً به بخش بزرگی از اسلام بیاعتناست و بخش بزرگی از قرآن در متشابهات قرار نمیگيرد. هيچجای سورهی فاتحه و هيچجای سورهی توحيد در تعارض با محکمات مورد ادعای من نمیافتد. و در نتيجه حکم به نابودی اسلام نمیدهد. در ضمن ادعای من در مورد «مسلمات عقلی» نيست چرا که چنين مسلماتی بسيار معدودند، ادعای من دربارهی وجدان اخلاقی است.<br />در مورد تحدی، ادعای من صرفاً يک فرضيه است و خودم چندان مطمئن نيستم که حريفطلبی قرآن چه معنايی میدهد. با اين حال نمیتوان منکر اين شد که تمدن اسلامی تمدنی است که در ديالکتيک با يک متن، يعنی قرآن شکل گرفته است.Aminhttps://www.blogger.com/profile/04332713284689996054noreply@blogger.com