۱۳۸۴ شهریور ۱۳, یکشنبه

در مورد ۱۳ اسفند ۱۳۸۲:
هراس از مرگ وجودم را به زار زدن واداشت... اندکی مرگ را تجربه کردم.
دستهايم به هم مچاله شده بود، صدای نفسهايم تا عمق هستی‌ام نفوذ می‌کرد و شنيده می‌شد.
نفس نفس زدن روحم را شنيدم که در حال عشق‌بازی با مرگ بود.
اما همه‌ی اينها بيش از لاس‌زدنی با آن نبود... و من هنوز زنده‌ام!

۳ نظر: