۱۳۸۵ آبان ۱۰, چهارشنبه

الهه‌ی تن‌فروش

این شعر نمونه‌ی ایده‌آلِ یک انسان‎دوستی دروغین است.
در تک تکِ مصراع‌های آن به‌وضوح حس ترحم نسبت به روسپی موج می‌زند.
القابی چون "معصوم آتشفشان"،"الهه‌ی نور" و "کبوتر لطافت" تنها و تنها سرپوشی هستند بر نگاهِ سراسر تحقیرآمیز شاعر به روسپیان.
شعر از درون و ضمیر ناخودآگاهِ شاعر خویش پرده بر می‌دارد:
روسپی گناه‌کار است و انسانیتِ خود را معامله می‌کند و چنین موجودِ بیچاره و خطاکاری را باید به دیده‌ی ترحم نگریست. تمام تمجیدهای در بطن سرزنشگرانه‌ی شعر نیز در همین حال و هوا شکل گرفته است.
شاعر حتی در فرازهایِ پایانی از این نیز مفتضحانه‌تر نگاهِ خود را به روسپی عریان نموده است. او آرزوی زمانه‌ای را می‌برد که کسی دیگر تن‌فروشی نکند و از اسارت به‌در آید!
در چنین نگرشی روسپی متهم است اما شاعر این اتهام را در ظاهر به مردانِ روسپی فرافکنی می‌کند. روسپی تبدیل می‌شود به متهم ستم کشیده.
نگاه به روسپی از فراز قله‌هایِ ساختگی اخلاق و شرافت محصولی جز شعر چندش‌آور "فاحشه" پدید نخواهد آورد.
ترحم استعلایی موجود در چنین اشعاری حالِ تهوع به من می‌دهد!
پ.ن:
در تمام این مدت به این مسئله فکر می‌کردم که آیا وقتی کسی "نابودیِ تن‌فروشی" را آرزو می‌کند در حاق و جوهره‌ی خویش، جز نابودیِ "تن‌فروشان" معنی دیگری می‌دهد؟
کسی که آرزو می‌کند دزدی از بین برود آیا نابودیِ دزدان را آرزو نکرده است؟
کسی که آرزوی نابودیِ ظلم را می‌کند آیا جز نابودیِ ظالمان را خواسته است؟
تن‌فروش کسی ست که تن‌فروشی می‌کند و الا که دیگر تن‌فروش نبود و تبدیل به چیز دیگری می‌شد.
شاعر خواهد گفت من آرزوی آن دارم که هیچ‎کس تن‌فروشی نکند. اما واقعیت این است که تن‌فروشان همیشه بوده‌اند و خواهند بود.
تن‌فروشی بدونِ مصداق آن (تن‌فروش) هیچ معنایی نخواهد داشت.
از این رو گویا آرزویِ نابودیِ تن‌فروشی جز به این معنی نیست که مصادیق این مفهوم یعنی کسانی که تن می‌فروشند تا تن‌فروشی محقق گردد، نابود شوند.

۱ نظر:

  1. چرا هیچکس به فکر طرف مقابل یا مشتری تن فروشان نیست و صحبتی از آنان نمی شود. انگار که نیستند! می توانستیم بگوییم تا متقاضی نباشد این بازار ایجاد نمی شود..

    پاسخحذف