۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

شجاع‌الدین که تویی!

استادِ عزیز!
نامه‌ی هوشیارانه‌ات را که به ولیِ‌وقیح خواندم از ژرفای جان بر تیزبینی‌ات درود فرستادم!
اسلام‌ستیزی سیاست‌آگاه‌تر از تو ندیده‌ام. اینجا و اکنون را از فرسنگ‌ها دورتر استادانه و به‌درستی رصد کردی و در روزهای سیاهِ مردمانِ سرزمین‌ات، با رادمردی نسبت به خیانت در آرای ملت و جنایتِ خونینِ پس از آن فریادِ دادخواهی سر دادی.
نامه‌ات به حقیرترین خلیفه‌ی تاریخ و به‌کار بردنِ زبانِ اسلام برای رویارویی با اسلام‌پناهانِ حاکم، نشان داد که می‌دانی چه زمان و چگونه سخن بگویی و از دانشِ خود بهره ببری.
تمامیِ شبیه‌سازی‌های تاریخیِ برساخته توسطِ رهبرِ روباه‌صفتِ جمهوریِ اسلامی را در این سالیان با بیانی رسا و استوار به خودش بازگرداندی. آری! سیاستِ خامنه‌ای بی‌کم و کاست اموی است.
استناد به قانونِ اساسیِ جمهوریِ اسلامی از سوی تو برای آفتابی‌ساختنِ بی‌کفایتی و تجاوزِ رهبرِ ایران به همان حقوقِ پذیرفته شده در این پیمانِ ملی، نشان داد که میهن‌پرستی‌ات مرزهای ایدئولوژیک نمی‌شناسد.
چه کسی ست که نداند تو تمامیِ عمرِ خود را به پای کنار زدنِ نقاب از چهره‌ی قدرت‌مدارِ میراث‌برانِ ابراهیمی گذاشته‌ای؟ اما هنگامی که دیدم چون تویی در این روزهای سرنوشت‌ساز با زبانِ سامی از بارگاهِ بی‌بر و پر ز نکبتِ فقیهِ جنایتکار آبرو برده‌ است، یقین کردم که سیاستمداریِ فروغی و روشنگریِ کسروی را توامان دارا هستی.
افسوس که ایران، ایران نیست و دشمنِ دیرینه در خانه داریم وگرنه جای تو در غربت نبود!
بازتابِ نوشته در بالاترین و دنباله

۲ نظر:

  1. man ham oun nameh ro khoondam va az inke ba zabane eslami sohbat kardeh bud moteajeb shodam

    پاسخحذف
  2. chetor mishe ba ham dar ertebat bashim?
    ye systeme tazeh umade vali hanuz faragir nashodeh be name follower,
    be har hal dust daram ba ham dar ertebat bashim...

    پاسخحذف