«کلمه» برتر از آن است که به حقوقِ بنیادینِ زناکاران در جامعهی ایران بها دهد! دارالمؤمنین را چه به پشتیبانی از حقِ زنانِ معصیتکار! بهراستی شأنِ گردانندگانِ آن بالاتر است از اینکه بخواهند اخبارِ مربوط به سکینه محمدیِ آشتیانی و دیگر محکومان به سنگسار را بازتاب دهند! حتی نامهی دردناکِ دو فرزندِ او نیز بیارزشتر از آن است که در تارنمای منسوب به رهبرانِ جنبش چاپ شود.
نظری که در پی میآید دوبار در آن سرا فریاد شد (1) اما در گُنگفضای سانسورچیانِ «کلمه» همچون پژواکِ نعرههای کابوس، جز سکوتی سوت و کور بههمراه نداشت. بهطبع لحنِ آن تا حدِ امکان با چاپ در تارنمای مذکور متناسب گردیده است، پارهای بدیهیات در آن گنجانده شده است، واژگان همدلانهتر برگزیده شدهاند (2) و بهفرجام زهرِ رویکردِ دیرینِ من به اسلام و حتی رژیمِ اسلامی از آن گرفته شده است:
بار دوم است که این کامنت را ثبت میکنم و امیدوارم اینبار آنرا منتشر کنید!
لطفاً این پیام را به خانمِ رهنورد برسانید:
بانوی گرامی!
آیا کسرِ شأنِ خود میدانید که با زبانی رسا و هشداری بلند دربارهی سرنوشتِ سکینه محمدیِ آشتیانی سخن بگویید؟
واهمه دارید از اینکه حاکمیت بگوید بانوی سبزها از زنی زناکار پشتیبانی کرد؟
اما لابد تا کنون دانستهاید که حکومت در اعطای تهمت و دروغ به مخالفان و منتقدانش چنان سخاوتمند است که به هیچ بهانهای در این مورد نیاز ندارد.
از آن گذشته آیا داوریِ یک ملتِ ستمدیده برای شما مهمتر است یا داوریِ یک حاکمیتِ ستمگر؟
شما در این باره هیچ نگفتید تا در گفتگویی با «روز» از شما بپرسند و شما سربسته هر نوع مجازاتی را محکوم کنید و در آخر هم خود را در راهِ آرمانهای ملت برای چوبهی دار آماده بدانید.
اما باور کنید نیازی به آن اعلامِ آمادگی نیست!
حتی باید گفت که نشانِ صدقِ آن آمادگی چیزی جز کنار گذاشتنِ ملاحظاتِ مذهبی، سیاسی و روزمره دربارهی جانِ زنی متهم به زنای مذموم در دینِ شما نیست.
باور کنید یک بیانیهی کوتاه از سوی شما برای پای چوبهی دار نرفتنِ سکینه محمدی هزار بار صادقانهتر و ارزشمندتر است تا اعلامِ آمادگی برای پای چوبهی دار رفتنِ خودتان!
او پنج سال در زندانِ ستمِ حاکمان اسیر بوده است. امروزه روز او را کتک میزنند و بر ضدِ خودش و وکیلش از او بهزور اعتراف میگیرند.
اینهمه بیدادگری در موردِ این زنِ بیپناه را دیدن و هیچ نگفتن رواست؟
نامهی استمدادخواهیِ فرزندانِ این زن، فریده و سجاد، را خواندهاید؟ آنان از شما میخواهند «کمک کنید این کابوس محقق نشود...» و شما هیچ نمیگویید.
آنهمه تلاشِ شما برای اینکه نشان دهید در رهبریِ نمادینِ جنبش، خواستهای زنان جایگاهِ بلندی دارد چگونه با این سکوت و مصلحتاندیشی نسبت به سرنوشتِ این مادر جمعشدنی است؟
بیانیه بدهید و اعتراض کنید خانمِ رهنورد!
این روزها چشمانِ نگرانِ یک ملت هر گفتن و نگفتنِ شما عزیزان را با وسواسی تاریخی رصد میکند.
نظری که در پی میآید دوبار در آن سرا فریاد شد (1) اما در گُنگفضای سانسورچیانِ «کلمه» همچون پژواکِ نعرههای کابوس، جز سکوتی سوت و کور بههمراه نداشت. بهطبع لحنِ آن تا حدِ امکان با چاپ در تارنمای مذکور متناسب گردیده است، پارهای بدیهیات در آن گنجانده شده است، واژگان همدلانهتر برگزیده شدهاند (2) و بهفرجام زهرِ رویکردِ دیرینِ من به اسلام و حتی رژیمِ اسلامی از آن گرفته شده است:
بار دوم است که این کامنت را ثبت میکنم و امیدوارم اینبار آنرا منتشر کنید!
لطفاً این پیام را به خانمِ رهنورد برسانید:
بانوی گرامی!
آیا کسرِ شأنِ خود میدانید که با زبانی رسا و هشداری بلند دربارهی سرنوشتِ سکینه محمدیِ آشتیانی سخن بگویید؟
واهمه دارید از اینکه حاکمیت بگوید بانوی سبزها از زنی زناکار پشتیبانی کرد؟
اما لابد تا کنون دانستهاید که حکومت در اعطای تهمت و دروغ به مخالفان و منتقدانش چنان سخاوتمند است که به هیچ بهانهای در این مورد نیاز ندارد.
از آن گذشته آیا داوریِ یک ملتِ ستمدیده برای شما مهمتر است یا داوریِ یک حاکمیتِ ستمگر؟
شما در این باره هیچ نگفتید تا در گفتگویی با «روز» از شما بپرسند و شما سربسته هر نوع مجازاتی را محکوم کنید و در آخر هم خود را در راهِ آرمانهای ملت برای چوبهی دار آماده بدانید.
اما باور کنید نیازی به آن اعلامِ آمادگی نیست!
حتی باید گفت که نشانِ صدقِ آن آمادگی چیزی جز کنار گذاشتنِ ملاحظاتِ مذهبی، سیاسی و روزمره دربارهی جانِ زنی متهم به زنای مذموم در دینِ شما نیست.
باور کنید یک بیانیهی کوتاه از سوی شما برای پای چوبهی دار نرفتنِ سکینه محمدی هزار بار صادقانهتر و ارزشمندتر است تا اعلامِ آمادگی برای پای چوبهی دار رفتنِ خودتان!
او پنج سال در زندانِ ستمِ حاکمان اسیر بوده است. امروزه روز او را کتک میزنند و بر ضدِ خودش و وکیلش از او بهزور اعتراف میگیرند.
اینهمه بیدادگری در موردِ این زنِ بیپناه را دیدن و هیچ نگفتن رواست؟
نامهی استمدادخواهیِ فرزندانِ این زن، فریده و سجاد، را خواندهاید؟ آنان از شما میخواهند «کمک کنید این کابوس محقق نشود...» و شما هیچ نمیگویید.
آنهمه تلاشِ شما برای اینکه نشان دهید در رهبریِ نمادینِ جنبش، خواستهای زنان جایگاهِ بلندی دارد چگونه با این سکوت و مصلحتاندیشی نسبت به سرنوشتِ این مادر جمعشدنی است؟
بیانیه بدهید و اعتراض کنید خانمِ رهنورد!
این روزها چشمانِ نگرانِ یک ملت هر گفتن و نگفتنِ شما عزیزان را با وسواسی تاریخی رصد میکند.
همچنين در نقدِ رهنورد:
تحریفِ فمینیستیِ [سخنانِ] زهرا رهنورد / تا رفعِ حجابِ اجباری
پینوشت:
(1) نخستینبار صبحِ روزِ یکشنبه 24 مرداد در این بخش از سایت کلمه (که آنزمان در صدرِ عناوینِ بالایِ تارنما قرار داشت) و دومینبار عصرِ روزِ دوشنبه در این بخش (که اتفاقاً متنِ آن مربوط به سخنانِ رهنورد در دیدار با آزادگانِ جنگِ هشت ساله است) پُست شد اما هرگز منتشر نشد.
(2) این همدِلنُمایی بهویژه در موردِ شخصِ رهنورد نیز مصداق مییابد. چرا که سخنانِ او جز یکی دو بیانیه و گفتگویِ چشمگیر، در بیشترِ موارد چنگی به دل نمیزند و من با اینکه حضورِ سیاسیاش را در کنارِ میرحسین ارزشمند و تاثیرگذار میدانم اما از اساس او را همپایِ موسوی نمیبینم.
پینوشت:
(1) نخستینبار صبحِ روزِ یکشنبه 24 مرداد در این بخش از سایت کلمه (که آنزمان در صدرِ عناوینِ بالایِ تارنما قرار داشت) و دومینبار عصرِ روزِ دوشنبه در این بخش (که اتفاقاً متنِ آن مربوط به سخنانِ رهنورد در دیدار با آزادگانِ جنگِ هشت ساله است) پُست شد اما هرگز منتشر نشد.
(2) این همدِلنُمایی بهویژه در موردِ شخصِ رهنورد نیز مصداق مییابد. چرا که سخنانِ او جز یکی دو بیانیه و گفتگویِ چشمگیر، در بیشترِ موارد چنگی به دل نمیزند و من با اینکه حضورِ سیاسیاش را در کنارِ میرحسین ارزشمند و تاثیرگذار میدانم اما از اساس او را همپایِ موسوی نمیبینم.
من مخالف اعدام به صورت سنگسار هستم.ولی به کسی که قاتل است و علیرغم داشتن 2 فرزند به فرزندانش و .... خیانت کرده باید جایزه داد؟
پاسخحذفآری دوستِ عزیز!
پاسخحذفبهتر است به زندانیانِ خودمان و سبزهای گمنام یا حداکثر به آنانکه از لحاظِ ایدئولوژی از ما کمابیش دور هستند بپردازیم اما چرا باید دامانِ خود را به پشتیبانی از مرتکبِ گناهی بیالاییم که هم در عرفِ جامعه نکوهشآمیز است و هم در شریعتِ اسلام؟ قرار نیست حالا که از سدِ ایدئولوژی (آنهم دست و پا شکسته) گذشتیم، از تابوهایِ سنتی و دینی نیز بگذریم. «حقِ داشتنِ ایدئولوژی» کجا و «حقِ ارتکابِ فحشا» کجا؟ بهویژه که ما پشتیبانِ خانواده و بنیانِ استوارِ پیوندِ زناشویی هستیم و سکینه محمدیها به هر علت با کارِ بیشرمانهی خود، این بنایِ رفیع را متزلزل کردهاند. نه! از ما نخواهید که پیرامونِ زنانِ خیانتپیشه و ستمی که بر آنان در شرعِ مبین و قوانینِ رژیم میرود خبری منتشر کنیم، بیانیهای بدهیم یا خدای نکرده از پایمالشدنِ «حقِ خیانتِ زن» در دینِمان و نظامِ حکومتیِمان (که هر دو بر پایهی بهرسمیت شناختنِ «حقِ انحصاریِ خیانتِ مرد» بنا شدهاند) سخن بگوییم.
این مال یک ماه پیش هست
پاسخحذفاگر کمی انصاف دارید منتشر کنید
http://www.kaleme.com/1389/04/21/klm-25421
کاش این «اندک انصاف» را گردانندگانِ کلمه نیز در مورد کامنتهای انتقادی نسبت به رهبرانِ جنبش از جنسِ آنچه من نگاشتهام داشتند!
پاسخحذفبه پیوندِ دومی که من برای آخرینبار آن نظر را فرستادم (سخنانِ رهنورد در جمعِ آزادگانِ جنگ) سری بزنید! از شمارِ بیست و سه کامنتِ چاپشده (تا کنون)، بیست کامنت (نزدیک به نود درصد) تنها تعریف، تمجید و ستایش از رهنورد و دیگر رهبران است!
این میان تنها یک کامنتِ انتقادی چاپ شده است که آنهم لحنی سبک و درونمایهای کلی و سست دارد. این شیوهی مدیریتِ کامنتها (که برای من و دیگران آشناست) خاستگاهی متکبرانه و تمامیتخواهانه دارد. خودفریبی و دیگرفریبی بدترین ویژگی و آفتِ چنین روشی ست. گویی در میانِ ایرانیان دو دسته بیشتر نداریم: موافقانِ منطقیِ رهبرانِ جنبش و مخالفانِ غیرمنطقیِ آنان. این یعنی آگراندیسمان کردن و ارایهی تصویری یکسره کاریکاتوری از گوناگونیِ رویکردِ جنبشِ سبز به رهبرانِ راهِ سبزِ امید.
سیاستهای خبریِ «کلمه» بسیار سلیقهای، یکبام و دو هوا، مبهم و گاه خود- ویرانگر است!
من پس از انتشارِ نامهی ششمِ محمدِ نوریزاد به خامنهای بارها و بارها به این تارنما سر زدم اما هرگز ندیدم این نامه را منتشر کنند.
و در پایان:
چاپِ یکی دو خبر نسبت به «یک زنِ تبریزی» چیزی نیست که مقصودِ من باشد!
مساله این است که حساسیت، دلنگرانی و انساندوستیِ اینان تبعیضآمیز است و این تبعیض در رویکردِشان به رخدادهای کشور بهروشنی خود را نشان میدهد.
شاید هم چشمداشتِ ما گزاف است که تارنمایِ منسوب به رهبرانِ جنبشِ سبز، نامهی فرزندانِ نه «یک زنِ تبریزی» که «سکینهی محمدیِ آشتیانی» را بازتاب دهد! هرچند وقتی محمد نوریزاد هم در «کلمه» سانسور میشود دیگر سکینهی محمدی یا نظرهای انتقادی تکلیفِشان روشن است!