۱۳۸۲ اردیبهشت ۲۲, دوشنبه

دوشنبه، 22 اردیبهشت، 1382

اينکه می‌گن فلسفه ما مسلمان‌ها هم (‌theology) و الاهيات هست، کاملا درست می‌گن! ومرادشون اين هست که فيلسوفان ما درست مانند يک متکلم، در جائی با تمسک به يک آية يا رواية به نفی و اثبات يک مساله فلسفی مبادرت کرده‌اند. هر جا که پاس آية، رواية و قوانين مذهبی را داشته باشيم در وادی فلسفه گام نمی‌زنيم و لذا وقتی که "صدرای شيرازی" می‌گويد: "تبت لفلسفة لا تکون اصولها موافقة لشرايع الحقة الحقيقية." (وای بر فلسفه‌ای که قواعد و اصول آن با شريعت حق و حقيقـی ــ منظورش اسلام هست ــ موافق نباشد.) خوب! اين آدم با اين جمله داره با تمام وجود فرياد می‌زنه که: من در وادی الاهيات سير می‌کنم نه فلسفه. يعنی با این جمله داره می‌گه: من پاس دين را دارم و توصيه‌ام هم به فيلسوفان آنکه پاس دين را داشته باشند! و خيلی مضحک هست که "ملاصدرا" خودش رو يک فیلسوف بزرگ می‌دونست!!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر