۱۳۸۲ شهریور ۲۲, شنبه

نقد جواد طباطبایی از اندیشه و عملکرد شریعتی

شنبه، 22 شهريور، 1382

سيد جواد طباطبائی در مصاحبه با BBC نظرات مهمی درباره "علی شريعتی" ابراز کرده است:
«آدم‌هائی مثل شريعتی و آل احمد، با ساده کردن مطالب و عوام‌پسند کردن آنها و انتقادهای بی‌ربطی که بر مبنای بدفهمی‌ها و نفهميدن‌های خودشان از غرب کردند، توانستند [اذهان] بخشی از جامعه و خصوصا جوانان را به خود جلب کنند.»
در واقع، روشنفکران دهه چهل و پنجاه چيزی جز "غرب‌ستيزی" برای جامعه ايران به يادگار نگذاشتند. حرکت نامبارکی که آثار و رسوبات سوء آن را هنوز هم در ميان بخشی از جامعه ما می‌توان ديد. دکتر طباطبائی همچنين گفته:
«البته او در تخريب نظام سابق، بسيج جوانان و دانشجويان نقش عمده‌ای داشت. اما ارزيابی من درباره او باز هم منفی است. به اين اعتبار که، کسانی که از مکتب او بيرون آمدند، می‌توانستند آدم‌های مخرب خوبی باشند، يعنی می‌توانستند يک نظام اجتماعی ـ سياسی را بهم بريزند و در تخريب آن نقش مهمی را ايفاء کنند، ولی هيچ چيز ملموس و مشخصی به اينها آموزش داده نشده بود، که در ضمن "چه بايد کرد؟". اينکه ما نظامی را از بين ببريم، يک مساله است. ولی اينکه چه چيزی می‌توانيم جايگزين آن کنيم، مساله مهم‌تری است.»
به‌همين دليل، نسلی که تحت تاثير آنها شکل گرفت، مجموعه آدم‌هائی بودند که کمتر می‌انديشيدند و بيش‌تر بدنبال کار سياسی بودند [و در واقع دچار سياست‌زدگی بودند] تا تفکر در شناخت مشکل اساسی ايران و "تلاش نظری" جهت ارائه راه حل آن. کسانی که بيشتر "عمل‌گرا" بودند، آنهم از نوعی که در مبانی نظری خود دچار ضعف، التقاط و عدم مرزبندی صحيح ميان جهان‌بينی‌های مختلف بودند. از ديدگاه طباطبائی، شريعتی هرگز نتوانست به "اصلاح دينی" کمکی کند. او بجای "دين‌پيرائی" و اصلاح درونی دين، با ايدئولوژيک کردن دين، دينی "بزک کرده" در هيأت مارکسيسم و اگزيستانسياليزم تحويل جامعه داد.

۱ نظر:

  1. نويسنده: Aria


    جمعه، 28 شهريور 1382، ساعت 21:7

    ... دستت درد نکنه امير .حان. عرض شود که من منظور تو را از » ايمان « در زبان تئولوگها می فهمم.فقط دردسر اين .حاست که اين معنای ايمان هنوز از روان ايرانی و مهمتر از همه مومنان به اسلام، استنتا.ح نشده است. بحث من در باره اسلام و انتقاد از آن، سوای انديشيدن در باره » خدا و دين « است. اينه که امير .حان خواهش می کنم دقيق حواست را .حمع کن تا بهتر بتوانيم به روشن شدن مسئله برسيم و گر نه اين کلاف تا مرگرزومان، ما را خواهد بيحانيد. اينکه من اينقدر بر ترمينولوژی تاکيد می کنم به همين دليل است که از خطاهای احتمالی و کژبرداشتها .حلوگيری کنم. در اين باره باز هم می نويسم امير .حان. فقط يه مقدار صبور باش تا افکارم را .حمع و ضرب بکنم. اتفاقا در باره همين برداشت تو از ايمان، ( که خود من هم در روند .حويندگی به آن اعتقاد دارم ) در مقاله » تخمه خود زا « اشاره هايی کرده ام. باز هم ازت متشکرم.


    E-mail: وارد نشده است


    URL: http://www.jahankhaneh.blogspot.com/
    [حذف]

    نويسنده: جواب (سوفيست) برای (آريا)


    جمعه، 28 شهريور 1382، ساعت 20:31

    برای آريا : بحث من اصلا در باب حقانيت اسلام و عدم حقانيت آن نبود. بحث من در باب تعامل ميان "دين" و "انسان" بود. اگر بخواهم سخنم را به شکل ديگری بيان کنم بايد بگويم: "اگر متدين به دين A ، احساسات، باورها و خواسته هايش با دين B تناسب بيشتری داشته باشد، برای او بهتر است که در زمينه و بافت دين A باقی بماند، اما به تدين خود، رنگ دين B را بزند. چون تغيير علنی دين و التزام به شرايع دين ديگر، آثار نامطلوب روحی ـ روانی در زندگی فرد، بجا ميگذارد." در ضمن اينکه کسی بگويد:(...تنها راه اصلاح اسلام در ايران اينست که آن را علنا منسوخ کنند.) و بعد مدعی شود که به نقد اسلام پرداخته، واقعا مضحک است والا من انتقاد هيچ کس را به دين ( هر دينی که باشد) دين ستيزی نمی نامم. گو اينکه خود من در اين وبلاگ،انتقادهائی به (دين) و گاه (اسلام) داشته ام.


    E-mail: amirmoosavi@hotmail.com


    URL: http://www.soufist.persianblog.com/
    [حذف]

    نويسنده: (سوفيست) بجای ( آريا)


    جمعه، 28 شهريور 1382، ساعت 20:23

    .... ( ۱ ) - نه امير .حان. مطالب را قاطي نکن خواهش مي کنم . در مسئله نخست که من گفتم سقوط حکومت ساسانيان زير سر ايرانيان بوده است، با مسئله ي تسلط شمشير گونه ی مدعيان اسلام بر ذهنيت و روان ايرانيان تا همين اکنون، دو مقوله ي متفاوت هستند که بايستي با دقت تام در باره آنها انديشيد و بژوهش کرد. اينکه ايرانيان نقش عظيمي در دگرگشت اسلام بدوي و توحش مآب اعراب داشتند،.حاي بحث نيست. ايرانيان براي حفظ هويت خود محبور بودن که از برهوت اسلام در طول مدت دو قرن گذر کنند. بنابر اين نبايستي اين مسئله را به عنوان قبول اسلام تلقي کني. ديگه اينکه امير .حان. من نمي تونم نه از تو نه از اشخاص ديگر ببذيرم که سنحشگري اسلام را به عنوان اسلام ستيزي تلقي کني. .حنين برخوردي با افکار من، خيانت به انديشه و فرهنگ است. نه تنها اسلام بلکه تمام مسائل انساني شايان سنحشگريب هستند و هيحکس حق ندارد مسائل بشري را معاف از سنحشگري بداند. آناني که از اسلام با نهايت بي شرمي و تحريف و دروغ، حمايت و تبليغ مي کنند براي من حرفهايشان صنار ارزش نداره. همانطور حرفهاي آناني که با تنفر کور به اسلام مي تازند حرفهايشان براي من بي ارزش است. ....


    E-mail: وارد نشده است


    URL: : www.jahankhaneh.blogspot.com
    [حذف]

    نويسنده: امير


    جمعه، 28 شهريور 1382، ساعت 19:57

    برای حميد : ۱ـ اينکه متفکران را از راه ويژگيهای فرزندانشان می توان شناخت، واقعا برای من قابل قبول نيست. من در مقابل سخن همسر محترم ايشان می گويم: " ايشان را از ريشه هايشان بشناسيد." بهر حال مطمئن ترين راه برای شناخت هر کس، آثار و سخنان خود او می باشد. و در اين ميان، لحاظ تاثير انديشه های فرد بر جامعه(و نه فقط فرزندان او) البته مهم است، اما نه در آن محدوده ای که خانم رضوی طرح کرده اند. ۲ـ من ادعا نکردم که مرز ميان وادی نظر و عمل در انديشه های او مشخص بوده يا نبوده. بلکه بحث آن بود که بدليل ضعف انديشه های او و دستاويز قرار دادن آنها در جهت مبارزه سياسی خودش با رژيم پهلوی، شاگردان مکتب او عمل گرايانی بودند، فاقد مبانی نظری قوی و منقح. ۳ـ به کار بردن تعبير "شهادت" در مورد شريعتی، نشان می دهد که سخت دلداده او هستی. و البته خصلت (شهيد سازی) بيماری شايعی درفضای جامعه ايران، می باشد. در اينجا لازم ميدانم که سخنی را از دکتر سروش نقل کنم: "...شريعتی شهيد نشد، همانطور که مصطفی خمينی شهيد نشد..." ۴ـ منظورت از مبارزينی که او را مورد نقد شديد خود قرار داده اند، کدام مبارزين است؟ مبارزين رژيم،‌ طيف وسيعی را شامل ميشدند. از نورالدين کيانوری و حزب توده از رجوی و مجاهدين خلق از خمينی و روحانيون از ... . از کدام مبارزين سخن گفته ای؟ شايد گمان ميکنی که مبارزين رژيم منحصر می شوند در (سيد حميد روحانی) و امثال او. بهر حال اين واقعيت قابل انکار نيست که بسياری از گروههای مخالف رژيم شاه، از مجاهدين خلق و جنبش مسلمانان مبارز و ... و علی الخصوص جوانان دانشجو و حتی بخشی از طلاب جوان آن روزگار، در مبارزه با حکومت، از انديشه ها و سخنان او تاثير فراوان پذيرفته بودند. ۵ ـ هر انديشمندی مسوول تاثيری است که از راه طرح افکار خود، بر جامعه می گذارد. فکر نمی کنم که فهم و قبول اين سخن چندان مشکل باشد. ۶ـ سوز سخنان و لطف گفتار او برای من هم دلنشين است. اما اين چه ربطی دارد به تحليل و نقد انديشه های يک متفکر؟!!! ۷ـ شک نيست که او مانند هر کس ديگری، از فضای جامعه جهانی تاثير پذيرفته بود، اما آيا اين، توجيهی می شود برای ضعف "نظام فکری" او؟!!! ۸ ـ ۴۴ سال، سن کمی نيست. اما اگر اين را بعنوان دفاع از شريعتی طرح کرده باشی، واقعا خنده آور است. ۹ـ به نظر من چيزی به عنوان (غرب)، وجود خارجی ندارد. اما اگر منظورت کتاب شايگان بود، بايد بگويم فضای ذهنی او نسبت به آن دوران، بسيار تفاوت کرده است. او بايد الان بنويسد: " آسيا در تعامل با غرب" 10_ اگر متفکری به درک صحيح از مشکلات فکری و مسائل نظری جامعه خويش، دست يابد و در ارائه راه حل آن، مسائل مقطعی و درجه چندم ( مثل نوع نظام سياسی حاکم بر جامعه ) او را نفريبد، شايد به آن دو گانه ای که طرح کرده ای، گرفتار نشود.


    E-mail: amirmoosavi@hotmail.com


    URL: http://www.soufist.persianblog.com/
    [حذف]

    نويسنده: زهرخند


    پنجشنبه، 27 شهريور 1382، ساعت 21:3

    سلام...آپ ديت...لطفا...در ضمن يه مسابقه ترتيب دادم!!!


    E-mail: zahrkhand@yahoo.com


    URL: ostorlab.persianblog.com
    [حذف]

    نويسنده: Aria


    پنجشنبه، 27 شهريور 1382، ساعت 14:51

    ... کاشکی امير .حان. حرفهای مرا نيز خودت اين .حا می نوشتی. من که حوصله ندارم. ولی بيا و رادمنشانه توضيح بده به .حه دليل، سنحشگری اسلام و قرآن را، اسلام - ستيزی ارزيابی می کنی؟. مگر اسلام، حقيقت محض است که هيحکس به انتقاد از آن محاز نيست؟. تازه. گرفتيم و فرض کرديم که حقيقت است. می برسم اين .حه حقيقتی است که با يک استدلال بيش با افتاده، فوری فرو می ريزد و مدعيانش به شمشير متوسل می شوند؟.


    E-mail: وارد نشده است


    URL: http://www.jahankhaneh.blogspot.com/
    [حذف]

    نويسنده: ammar


    پنجشنبه، 27 شهريور 1382، ساعت 10:2

    سلام امير جان.خوبی؟بابا ما که نفهميديم شما با چه نظمی آپ ديت ميکنی.يه موقع هر روز آپ ديت ميکنی. يه بار هم مثل الان......به هر حال من منتظر نوشته های خوندنيت هستم.سبز باشی.


    E-mail: وارد نشده است


    URL: playmaster.persianblog.com
    [حذف]

    نويسنده: hamid


    سه شنبه، 25 شهريور 1382، ساعت 9:28

    ۴.اين که جامعه ايرانی غرب از دريچه چشم او نگريست به او مربوط نمی شود! او راه را بر انديشمندان ديگر برای طرح ديدگاههايشان نبسته بود! ضمن اينکه هماره برای نشر انديشه هايش با محدوديت مواجه بود.به نظر ميرسد قبول خاطر و لطف سخن او دلائل ديگری داشته باشد.۵. نمی توان عملکرد او را بدون توجه به فضای جهانی که تحت تاثير نهضت های ازاديبخش و ضد استعماری پس از جنگ جهانی قرار داشت مورد داوری قرار داد.۶.به ياد داشته باشيم او در زمان کوچ خويش تنها ۴۴ سال داشت! ۷. شايگان اگرچه امروز به نقد ديگاههايش نشسته است اما هيچگاه *آسيا در برابر غرب *را انکار نکرد.۸.انچه در اثار شريعتی ممکن است تناقض اميز به نظر برسد،ديالکتيک* آرمان* و *واقعيت *است....پر حرفی ام را بخشيد!


    E-mail: وارد نشده است


    URL: وارد نشده است
    [حذف]

    نويسنده: hamid


    سه شنبه، 25 شهريور 1382، ساعت 9:18

    ۱.ايشان را از ميوه هايشان بشناسيد نه از ريشه هاشان!اين آيه ای از انجيل است که بر آغاز کتاب طرحی از يک زندگی اثر خانم شريعت رضوی نقش بسته است.ميوه زندگی علی احسان است (و احسانها) که تو اينک نقدی به اين تندی را از سايت اختصاصی او اخذ کرده ای..۲.مرز ميان پراکسيس و پراگماتيسم در آثار او کاملا شفاف و مشخص است.اگرچه بايد گفت او در خلا زندگی نمی کرد و از وقايع پيرامونی ماند هر انسان ديگری تاثيير می پذيرفت(کنفرانس های شهادت و پس از شهادت او را در همين راستا ارزيابی می کنم).۳.جالب اين که او در زمان خودش مورد نقد شديد مبارزين قرار داشت تا آنجا که به همکاری با ساواک متهم شد!


    E-mail: وارد نشده است


    URL: وارد نشده است
    [حذف]

    نويسنده: امير


    دوشنبه، 24 شهريور 1382، ساعت 18:29

    برای آريا : ۱. يادته برای نظری که درباره يادداشت Thursday, August 21, 2003 وبلاگت نوشته بودم، جواب دادی: (...غلبه اسلام بر ايران٬ زائيده تلاش خود ايرانيان براي رها و آزاد شدن از استبداد حکام ساساني و موبدان قدرت طلب بوده....) اما حالا برای من نوشتی که:(...اسلام، عارضه ايست که با زور شمشير به روان ايرانی تزريق شده...) آخه عزيز من، اين دوتا سخن حضرتعالی با هم تضاد آشکار داره. ايرانيها اگر با تلاش خود اسلام را پذيرفتند، ديگه نمی تونی بگی که (اسلام) را با روز شمشير به روان ايرانی، تزريق کردند. ۲. (اسلام ستيزی) امثال تو شباهت تامی دارد به (اسلام زدگی) برخی ديگه. هر دوی شما با اينکه در دو سر يک طيف قرار داريد، اما وجه مشترکتان اعتقاد به تاثير فراوان (دين) در حيات فکری ـ اجتماعی انسان است. حال آنکه (دين) تنها يکی از عوامل موثر در حيات انسانی است. ۳. بايد اظهار تعجب کنم از اينکه تمام سعی تو آن است که اثبات کنی: اسلام با ذائقه فکری ـ فرهنگی ايرانيان در تضاد است. اما هيچ توجه نمی کنی که ميان دين و انسان تعامل دو طرفه ای وجود دارد. گوئی در دنيای شما، چنين تعاملی تنها يک طرفه است!!!در حالی که ايرانيان هم بر اسلام تاثير گذاشتند. چرا از اين تاثير سخنی نگفته ای؟! دين ورزی ايرانيان که ناشی از تلقی خاص آنها از اسلام بود با (دين ورزی) اعراب، تفاوت فراوان داشته است.


    E-mail: amirmoosavi@hotmail.com


    URL: http://www.soufist.persianblog.com/
    [حذف]

    نويسنده: امير


    دوشنبه، 24 شهريور 1382، ساعت 17:52

    برای عمار : اينکه يک انديشمند، فعاليت سياسی داشته باشد فرق می کنه با اينکه يک انديشه ای را در جامعه طرح کند تا بعدها به عنوان ابزاری در جهت اهداف سياسی او به کار آيد. تاريخ مصرف چنين انديشه هائی و برد و نفوذ آنها در زندگی و تفکر نسلهای آينده، چندان زياد نيست. و اين دومی، منظور من بود.


    E-mail: amirmoosavi@hotmail.com


    URL: http://www.soufist.persianblog.com/
    [حذف]

    نويسنده: ammar


    دوشنبه، 24 شهريور 1382، ساعت 16:41

    خوب بالاخره همه انديشمندان به نوعی فعاليت سياسی هم دارن.هر کسی که فکر ميکنه نميتونه نسبت به اطرافش بيتفاوت باشه.يکيش هم موضوعات سياسی هست.درسته که در صورتی که بررسی علمی و دقيق نشه اين نقد و بررسی تبديل به درد و دل ميشه ولی به هر حال هر کسی نسبت به مسائل پيرامونش بيتفاوت نيست.من در زمينه سياسی حرفای زيادی واسه گفتن دارم ولی چون توانايی علمی برای تبيين اون رو ندارم سعی ميکنم که در بلاگم به اون نپردازم.در مورد شريعتی هم بايد به ياد بياوريم که اون خيلی به تفکر و اهداف انقلابی ارزش ميداد و از اون صحبت ميکرد.نميدونم شايد اون انقلاب فرانسه رو ديده بود و فکر ميکرد که اينجا هم همون اوضاع پيش خواهد اومد؟!!..........


    E-mail: وارد نشده است


    URL: playmaster.persianblog.com
    [حذف]

    نويسنده: زهرخند


    دوشنبه، 24 شهريور 1382، ساعت 15:33

    سلام.با طباطبائی موافقم.همين الان هم پراگماتيستهایی که از آن مکتب بیرون آمده اند فقط ميخواهند باشند تا باشند!! اما حالا با ضعفهای تئوريک و پارادوکسيکال نوع دیگری دست به گریبانند.چراکه هنوز به ایدئولوژی پایبندند.وبه گمانشان چون اصلاح برتر از انقلاب است همین که نامت را اصلاح طلب بگذاری مترقی و روشنفکری و اگر پای علمش یک هفتاد سالی سینه بزنی بالاخره روی مدرنيته را خواهی ديد.با اينکه تا ايدئولوژی سر لوحه کار است ايدئولوگها ما را خواهند خورد...


    E-mail: zahrkhand@yahoo.com


    URL: ostorlab.persianblog.com
    [حذف]

    نويسنده: امير


    دوشنبه، 24 شهريور 1382، ساعت 15:14

    برای عمار : به نظر من هم رويکرد شريعتی نسبت به غرب، منطقی تر از آل احمد بود، اما هر دويشان فعاليتهای به اصطلاح فکری خود را پلی برای رسيدن به اهداف سياسی شان قرار دادند.


    E-mail: amirmoosavi@hotmail.com


    URL: http://www.soufist.persianblog.com/
    [حذف]

    نويسنده: roozbeh


    دوشنبه، 24 شهريور 1382، ساعت 14:8

    گذشته از اين که حرفهای درستی است ولی اينکه يه روشنفکر يه روشنفکر ديگه را که از نسل قبل است نقد کند دليل بر موفقيت انديشه های روشنفکری معاصر (امثال طباطبا يی ) نيست.


    E-mail: moosavi_roozbeh@yahoo.co.uk


    URL: manifest.persianblog.com
    [حذف]

    نويسنده: Aria


    دوشنبه، 24 شهريور 1382، ساعت 13:8

    .... شريعتی و امثال او تلاش داشتند که اسلام را رفو کنند و خبر نداشتند که ويژگی ذاتی اسلام در تضاد با اصلاح و بازانديشی است و از طرف ديگر در خصومت ذاتی با فرهنگ ايرانيست. اسلام، عارضه ايست که با زور شمشير به روان ايرانی تزريق شده و زائيده ی تحربيات هويتی مردم ايران نيست. به همين دليل در تنش دائمی با مردم است. تصوير الله، هرگز هويت ايرانی نيست. ايرانی تحربه ای ديگر از مفهوم » خدا « دارد ( سيمرغ گسترده بر ) که در تضاد با تصوير الله است. اين مطلب را در مقاله ای بازشکافی کرده ام که به زودی در سايتهای برونمرزی منتشر می شود امير .حان. تنها راه اصلاح اسلام در ايران اينست که آن را علنا منسوخ کنند. همين.


    E-mail: وارد نشده است


    URL: http://www.jahankhaneh.blogspot.com/
    [حذف]

    نويسنده: nader


    دوشنبه، 24 شهريور 1382، ساعت 3:6

    سلام .آشنايی با شما را مديون اون کافرخداپرست هستم.


    E-mail: وارد نشده است


    URL: shaman111.persianblog.com
    [حذف]

    نويسنده: ammar


    يكشنبه، 23 شهريور 1382، ساعت 17:16

    اما در مورد روشنفکری دينی بحثی شروع خواهم کرد که در اون به کلی مصداق اين کلمه رو نفی خواهم کرد.روشنفکری دينی ريشه در باورهای افلاطونی دراه.در اينده خواهم گفت.


    E-mail: وارد نشده است


    URL: playmaster.persianblog.com
    [حذف]

    نويسنده: ammar


    يكشنبه، 23 شهريور 1382، ساعت 17:14

    سلام امیر جان.مطاللبی که در مورد شریعتی از قول طباطبایی نوشتی خیلی برام جالب هست.اما یه چیزی!باید در مورد شریعتی باید کمی منصفانه قضاوت کنیم.اغلب کتابهاش سخنرانی هست و به قول خودش اگه وقت پيدا ميکرد حتمن اونها رو ويرايش ميکرد.اما خودت بهترميدونی که من هم با شريعتی موافقم و هم مخالف.به هر حال اون توی اون جو ميخواسته از متد علمی مسائل رو برررسی کنه.اما سخنرانی بودن کتابهاش کلن اين حرفش رو نقض ميکنه.به هر حال اون ديد منطقی تری از غرب نسبت به ساير مذهبيون داشت.اما اين رو قبول دارم که انديشه شريعتی (بنا بر حرفای خودش)براساس تفکر انقلابی هست.خوب اين هم نتيجش ميشه ديگه!!


    E-mail: وارد نشده است


    URL: playmaster.persianblog.com
    [حذف]

    نويسنده: prashtuk


    يكشنبه، 23 شهريور 1382، ساعت 8:57

    هر ايده ای و هر انديشه ای را بايد نقد کرد و نه انکه دست بر سينه تسليم شد حتا اگر بهترين انتخاب و داروی دردهای زمان خاصی باشه!!! نه شريعتی و نه هيچ کس ديگه (که اکنون بتهايی اند برای خيلی از جوانان ما و حتا صاحبان قلم و *انديشه* وحی منزل نگفته اند گرچه شايد برای زمان خود درمان دردی بوده اند و یا جرقه ی اندیشه ای)........... چه خوب بود اگر هر نظری را فرصتی ببینیم برای بسط و گسترش قدرت انديشه و نه کلام آخر.


    E-mail: وارد نشده است


    URL: prushato.persianblog.com
    [حذف]

    پاسخحذف