ویراستِ دومِ منشورِ جنبشِ سبز نشان داد که شکافِ خواستههای رهبران و بدنهی جنبش قرار است همچنان با پافشاریِ تدوینکنندگان بر چارچوبهای سرچشمهگرفته از انقلابِ دینی پابرجا بماند.
تا پیش از عاشورای خونینِ سالِ پیش چهبسا میشد چنین منشوری را برای جنبش واقعبینانه انگاشت. اما عاشورا آغازِ پایانِ «ایدهی اصلاح» بود. در یازده ماه فاصله میانِ عاشورا و خیزشِ بهمن مردم توانِ خود را بازیافتند و اهدافِ خود را بازنگری کردند. پارهی بزرگی از جنبشِ سبز اکنون از «جمهوریِ اسلامیِ خوب» گذر کرده است. ادعای این گذار وابسته به برآوردِ من از نحوهی حضورِ معترضان در بیست و پنجِ بهمن است. شعارها بهروشنی از متنِ مردم برمیخاست و نشاندهندهی خواستِ رهایی از مناسباتِ شکلگرفته در رژیمِ اسلامی بود. چیزی در این جنبش دگرگون شده است و این نوزایش با نوزادِ پیشین هیچ همانندی ندارد.
بهگمانِ من چالشِ بنیادیِ جنبشِ سبز در این مرحله آن است که بهطورِ مشخص ارزیابی کند چگونه میتواند در عینِ اینکه خواستهای خود را (که از چارچوبهای فلجکنندهی نظامِ اسلامی فراتر هست) به رهبریِ جنبش (و اکنون به «شورای هماهنگیِ راهِ سبزِ امید») بقبولاند، همزمان توازنِ نیروهای درون و بیرونِ حاکمیت را به نفعِ پیروزیِ جنبش تغییر دهد.
خودِ موسوی هم بیش از آنکه به پشتیبانیِ مخالفانِ دیرینِ حکومت از جنبش نظر کند، به بازیِ سیاسیِ اصولگرایانِ درونِ حاکمیت چشم دوخته است. بدین ویژگی باید افزود دلبستگیِ میرحسین را به پارهای ارزشهای بنیادیِ سیاسی و اجتماعی در جمهوریِ اسلامی.
در واقع، پرسشِ سرنوشتساز برای من آن است که قدرتِ مردمیِ جنبش که بیشترین هزینه را متحمل شده و بدترین خشونتها نیز بر همین کنشگرانِ عام اعمال شده است، چگونه میتواند انحصارِ راهبری در شورای مذکور را بشکند؟
به زبانِ ادموند برک باید بگویم که «خواستِ آزادی» هنگامی که از یک یا دو نفر به گسترهی یک ملت فزونی گیرد و هنگامی که انسانها تودهوار عمل کنند، آزادی همان قدرت است. پس باید ببینیم که ساز و کارِ قدرت در جنبش و واگذاریِ آن به رهبرانِ سیاسی در روندِ پیشرفتِ اعتراضها چگونه است.
گویا این یک معمای پیچیده باشد که وقتی ما همچنان از طریقِ رهبریِ سیاستمدارانِ ج.ا.ا به مبارزه با قدرتِ رژیم پرداختهایم، چگونه میتوانیم ویژگیِ ملی و دینجداخواهِ جنبش را بر هرمِ آن بار کنیم؟
جانِ کلام آنکه اگر اکنون نتوانیم خواستههای مشخصِ خود را از زبانِ رهبران و مشاورانِشان بشنویم، بیگمان در روزِ پیروزی زیانکارترین خواهیم بود.
در همین زمینه:
دو خواسته در برخورد با شورایِ هماهنگی / مجمعِ دیوانگان
جنبش در چارچوب / عبدیِ کلانتری
منشور مترقیترین سند در شرایطِ استبداد زدهی ماست / حمیدِ دباشی
منشوری که تمامیتِ جنبشِ سبز را نمایندگی نمیکند / حسینِ باقرزاده
اجرای قانون اساسی به رفعِ استبداد میانجامد / حامدِ مفیدی
تفاوتهای اصلی میانِ دو ویرایشِ منشور / شهروندنگار
بازتاب در بالاترین
تا پیش از عاشورای خونینِ سالِ پیش چهبسا میشد چنین منشوری را برای جنبش واقعبینانه انگاشت. اما عاشورا آغازِ پایانِ «ایدهی اصلاح» بود. در یازده ماه فاصله میانِ عاشورا و خیزشِ بهمن مردم توانِ خود را بازیافتند و اهدافِ خود را بازنگری کردند. پارهی بزرگی از جنبشِ سبز اکنون از «جمهوریِ اسلامیِ خوب» گذر کرده است. ادعای این گذار وابسته به برآوردِ من از نحوهی حضورِ معترضان در بیست و پنجِ بهمن است. شعارها بهروشنی از متنِ مردم برمیخاست و نشاندهندهی خواستِ رهایی از مناسباتِ شکلگرفته در رژیمِ اسلامی بود. چیزی در این جنبش دگرگون شده است و این نوزایش با نوزادِ پیشین هیچ همانندی ندارد.
بهگمانِ من چالشِ بنیادیِ جنبشِ سبز در این مرحله آن است که بهطورِ مشخص ارزیابی کند چگونه میتواند در عینِ اینکه خواستهای خود را (که از چارچوبهای فلجکنندهی نظامِ اسلامی فراتر هست) به رهبریِ جنبش (و اکنون به «شورای هماهنگیِ راهِ سبزِ امید») بقبولاند، همزمان توازنِ نیروهای درون و بیرونِ حاکمیت را به نفعِ پیروزیِ جنبش تغییر دهد.
خودِ موسوی هم بیش از آنکه به پشتیبانیِ مخالفانِ دیرینِ حکومت از جنبش نظر کند، به بازیِ سیاسیِ اصولگرایانِ درونِ حاکمیت چشم دوخته است. بدین ویژگی باید افزود دلبستگیِ میرحسین را به پارهای ارزشهای بنیادیِ سیاسی و اجتماعی در جمهوریِ اسلامی.
در واقع، پرسشِ سرنوشتساز برای من آن است که قدرتِ مردمیِ جنبش که بیشترین هزینه را متحمل شده و بدترین خشونتها نیز بر همین کنشگرانِ عام اعمال شده است، چگونه میتواند انحصارِ راهبری در شورای مذکور را بشکند؟
به زبانِ ادموند برک باید بگویم که «خواستِ آزادی» هنگامی که از یک یا دو نفر به گسترهی یک ملت فزونی گیرد و هنگامی که انسانها تودهوار عمل کنند، آزادی همان قدرت است. پس باید ببینیم که ساز و کارِ قدرت در جنبش و واگذاریِ آن به رهبرانِ سیاسی در روندِ پیشرفتِ اعتراضها چگونه است.
گویا این یک معمای پیچیده باشد که وقتی ما همچنان از طریقِ رهبریِ سیاستمدارانِ ج.ا.ا به مبارزه با قدرتِ رژیم پرداختهایم، چگونه میتوانیم ویژگیِ ملی و دینجداخواهِ جنبش را بر هرمِ آن بار کنیم؟
جانِ کلام آنکه اگر اکنون نتوانیم خواستههای مشخصِ خود را از زبانِ رهبران و مشاورانِشان بشنویم، بیگمان در روزِ پیروزی زیانکارترین خواهیم بود.
در همین زمینه:
دو خواسته در برخورد با شورایِ هماهنگی / مجمعِ دیوانگان
جنبش در چارچوب / عبدیِ کلانتری
منشور مترقیترین سند در شرایطِ استبداد زدهی ماست / حمیدِ دباشی
منشوری که تمامیتِ جنبشِ سبز را نمایندگی نمیکند / حسینِ باقرزاده
اجرای قانون اساسی به رفعِ استبداد میانجامد / حامدِ مفیدی
تفاوتهای اصلی میانِ دو ویرایشِ منشور / شهروندنگار
بازتاب در بالاترین
البته در داخل جنبش هم باید حواسمون باشه به مشکل "خودمردم بینی" دچار نشیم و انقدر راحت نگیم خواسته ی مردم اینه یا اونه.
پاسخحذفبه کوری چشم دشمنان آقای ما این است:
پاسخحذفآیت الله بهاءالديني (ره) :
الحمد لله! ما به حرف اين سيد (آیت الله خامنهای) گوش كرديم، آقا (امام زمان عج) آمد ملاقات ما...
http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=84:1389-09-19-11-32-59&catid=42:agha-va-mahdi