1. هزینههای انسانیِ جنبش:
باید برای بالابردنِ هزینهی سرکوبِ مردم توسطِ حکومت فکری کرد. نمیدانم چه راههایی میتوان یافت اما بههر صورتی باید حکومت را از سرکوب، جنایت، تجاوز و پیامدهای آن ترساند. ما پسران و دخترانِ این سرزمین را از سرِ راه گیر نیاوردهایم که در هر راهپیماییِ اعتراضآمیز شمارِ فراوانی از آنان را همچون طعمه در دهانِ گرگ رها کنیم. بازداشتِ شمارِ زیادی از دختران در روزِ سیزدهمِ آبان بسیار نگرانکننده بود و هنوز هیچ خبرِ درست و روشنی از سرنوشتِ آنها منتشر نشده است. درز کردنِ خبرِ انتقالِ شماری از آنان به بازداشتگاهِ خورینِ شهرستانِ ورامین (بهدستورِ نقدی) بر نگرانیها بسی افزود!
صد البته که معترضان بهخاطرِ موسوی یا کروبی به خیابان نمیآیند و هدفهای آزادیخواهانهی این جنبش گستردهتر از چشماندازِ رهبرانِ نمادینِ آن است. اما من انتظار داشتم و دارم که موسوی همانندِ نامهی سرزنشکنندهاش به شورای عالیِ امنیتِ ملی پس از کشتارِ بیست و پنجمِ خرداد در روزهای آغازینِ کودتا، با یک سخنرانی (همچون نمونهی سخنانِ کوبندهاش در دیدار با انجمنِ اسلامیِ معلمان که در واکنش به کشتار در زندانها، جنایتکاران را بهدرستی و زیرکی ترسانده بود) در جمع شماری از سیاسیون یا انجمنها و تشکلها، به حکومت در موردِ چگونگیِ رفتار با بازداشتیهای سیزدهمِ آبان ، بهویژه دختران، هشدار بدهد! این کمترین کاری ست که میشد و میباید انجام داد. صد البته که حکومت در برابرِ بازداشتیها طبقِ قانون مسوول و پاسخگو باید باشد اما همه میدانیم که حاکمیت خودش جنایتکارِ اصلی و هدایتگرِ شیوههای کشتار و تجاوز است. بنابراین در عینِ طلبکاری از حکومت و سرزنشِ آن بهخاطرِ جنایتهایش، باید خواستِ خود را از رهبرانِ جنبش نیز در این مورد بیان کنیم.
2. برنامهی سیاسیِ رهبران:
بیشک موسوی و کروبی تا همینجا در برابرِ حاکمیت دلیرانه ایستادهاند اما سخنِ من بر سرِ «نداشتنِ برنامهی مشخصِ سیاسی» و در پیش گرفتنِ «سیاستِ صبر و انتظار» است. مساله آن است که نباید چنین احساسی پدید آید که رهبرانِ جنبش پشتِ مردم سنگر گرفتهاند. میدانم که کودتاگران بهظاهر قدرت و ثروت را در چنگ دارند اما بهباورِ من موسوی باید از قدرتِ مردمیِ خود در جهتِ توانمندسازیِ جنبش بهرهی بهمراتب بیشتری ببرد. او میتواند و میباید که جدیتر و تعیینکنندهتر به سازماندهیِ جنبشِ سبز و رویارویی با حاکمیت بپردازد؛ تاکید بر وجههی اجتماعیِ جنبش چیزی از وظایفِ سیاسیِ رهبران در برابرِ آن نمیکاهد.
همه میدانیم که سخنِ «دنبالهروی از جنبشِ مردم» چندان واقعیت ندارد و موسوی همراه با سایرِ رهبرانِ کنونی (کروبی، منتظری و خاتمی) تلاش دارند تا در عینِ تغییرهای ضروری، ساختارها باقی بمانند. پس در جهتِ همین هدف باید عاملیتِ سیاسیِ بیشتری از خود نشان دهند. یا موسوی راهِ نجاتِ ملت و نظام را به همگرایی خواهد رساند یا واگراییِ ایندو چنان روندِ فزایندهای یافته که راهِ نجاتِ ملت برای همیشه از نظام جدا خواهد شد و از میانِ این دو بهطبع نظام سرنگون میشود و من گمان نمیکنم در فردای فروپاشی، رهبرانِ کنونی در کنارِ طرح شدنِ سایرِ شخصیتهای سیاسیِ جایگزین بتوانند همین نفوذ و تاثیرِ این روزها را داشته باشند. حکومت نشان داده که این بازی را تا آخر ادامه خواهد داد. برای پیشگیری از فروپاشی باید برنامهی سیاسیِ مشخص در جهتِ وادارساختنِ حاکمیت به عقبنشینی و سرنگونیِ دولتِ دستنشاندهی ولیِفقیه داشت.
باید برای بالابردنِ هزینهی سرکوبِ مردم توسطِ حکومت فکری کرد. نمیدانم چه راههایی میتوان یافت اما بههر صورتی باید حکومت را از سرکوب، جنایت، تجاوز و پیامدهای آن ترساند. ما پسران و دخترانِ این سرزمین را از سرِ راه گیر نیاوردهایم که در هر راهپیماییِ اعتراضآمیز شمارِ فراوانی از آنان را همچون طعمه در دهانِ گرگ رها کنیم. بازداشتِ شمارِ زیادی از دختران در روزِ سیزدهمِ آبان بسیار نگرانکننده بود و هنوز هیچ خبرِ درست و روشنی از سرنوشتِ آنها منتشر نشده است. درز کردنِ خبرِ انتقالِ شماری از آنان به بازداشتگاهِ خورینِ شهرستانِ ورامین (بهدستورِ نقدی) بر نگرانیها بسی افزود!
صد البته که معترضان بهخاطرِ موسوی یا کروبی به خیابان نمیآیند و هدفهای آزادیخواهانهی این جنبش گستردهتر از چشماندازِ رهبرانِ نمادینِ آن است. اما من انتظار داشتم و دارم که موسوی همانندِ نامهی سرزنشکنندهاش به شورای عالیِ امنیتِ ملی پس از کشتارِ بیست و پنجمِ خرداد در روزهای آغازینِ کودتا، با یک سخنرانی (همچون نمونهی سخنانِ کوبندهاش در دیدار با انجمنِ اسلامیِ معلمان که در واکنش به کشتار در زندانها، جنایتکاران را بهدرستی و زیرکی ترسانده بود) در جمع شماری از سیاسیون یا انجمنها و تشکلها، به حکومت در موردِ چگونگیِ رفتار با بازداشتیهای سیزدهمِ آبان ، بهویژه دختران، هشدار بدهد! این کمترین کاری ست که میشد و میباید انجام داد. صد البته که حکومت در برابرِ بازداشتیها طبقِ قانون مسوول و پاسخگو باید باشد اما همه میدانیم که حاکمیت خودش جنایتکارِ اصلی و هدایتگرِ شیوههای کشتار و تجاوز است. بنابراین در عینِ طلبکاری از حکومت و سرزنشِ آن بهخاطرِ جنایتهایش، باید خواستِ خود را از رهبرانِ جنبش نیز در این مورد بیان کنیم.
2. برنامهی سیاسیِ رهبران:
بیشک موسوی و کروبی تا همینجا در برابرِ حاکمیت دلیرانه ایستادهاند اما سخنِ من بر سرِ «نداشتنِ برنامهی مشخصِ سیاسی» و در پیش گرفتنِ «سیاستِ صبر و انتظار» است. مساله آن است که نباید چنین احساسی پدید آید که رهبرانِ جنبش پشتِ مردم سنگر گرفتهاند. میدانم که کودتاگران بهظاهر قدرت و ثروت را در چنگ دارند اما بهباورِ من موسوی باید از قدرتِ مردمیِ خود در جهتِ توانمندسازیِ جنبش بهرهی بهمراتب بیشتری ببرد. او میتواند و میباید که جدیتر و تعیینکنندهتر به سازماندهیِ جنبشِ سبز و رویارویی با حاکمیت بپردازد؛ تاکید بر وجههی اجتماعیِ جنبش چیزی از وظایفِ سیاسیِ رهبران در برابرِ آن نمیکاهد.
همه میدانیم که سخنِ «دنبالهروی از جنبشِ مردم» چندان واقعیت ندارد و موسوی همراه با سایرِ رهبرانِ کنونی (کروبی، منتظری و خاتمی) تلاش دارند تا در عینِ تغییرهای ضروری، ساختارها باقی بمانند. پس در جهتِ همین هدف باید عاملیتِ سیاسیِ بیشتری از خود نشان دهند. یا موسوی راهِ نجاتِ ملت و نظام را به همگرایی خواهد رساند یا واگراییِ ایندو چنان روندِ فزایندهای یافته که راهِ نجاتِ ملت برای همیشه از نظام جدا خواهد شد و از میانِ این دو بهطبع نظام سرنگون میشود و من گمان نمیکنم در فردای فروپاشی، رهبرانِ کنونی در کنارِ طرح شدنِ سایرِ شخصیتهای سیاسیِ جایگزین بتوانند همین نفوذ و تاثیرِ این روزها را داشته باشند. حکومت نشان داده که این بازی را تا آخر ادامه خواهد داد. برای پیشگیری از فروپاشی باید برنامهی سیاسیِ مشخص در جهتِ وادارساختنِ حاکمیت به عقبنشینی و سرنگونیِ دولتِ دستنشاندهی ولیِفقیه داشت.
نوشته ات مفيد بود. ممنون
پاسخحذفمن هم تو وبلاگم يه چيزي تو اين مايه ها نوشته ام. يه نگاهي اگه حال داشتي بهش بنداز
به نظرِم اينکه موسوی مایل است که ساختارها باقی بمانند، تناقضي ندارد با اينکه او بهراستی خود را تنها بخشي از جنبش بداند و نه «همهکاره»یِ آن، چرا که او نيز به عنوانِ بخشي از جنبش طبعاً حق دارد ديدگاهِ خاصِ خود را داشته باشد. نکتهیِ مهمتر اينکه در مقطعِ کنونی تأکيد بر اجرایِ قانونِ اساسی در بيانيههایِ موسوی جنبهیِ راهبردی دارد. به هر حال موسوی صراحتاً اعلام کرده است که قانونِ اساسی وحیِ آسمانی نيست و میتواند به وقتِ خودش موردِ تجديدِ نظر قرار گيرد.
پاسخحذف