من از جنسِ دیگران نیستم.
من از جنسِ هیچکس نیستم.
«هیچ» شاید بهترین تعبیرِ زندگیام باشد
و «هیچکس» رساترین بیانِ وجودم.
همگان ناشناساند،
حتی برای خودم بیگانهام.
نمیشناسم دیگران را
و حتی دیگر نمیخواهم بشناسم.
گویی سالهاست مردهام
و بیآنکه بدانم
نعشِ خود را بر دوش میکشم.
مردهی خود را چارهای خواهم کرد
اما نعشِ دیگران را تاب ندارم.
من از جنسِ هیچکس نیستم.
«هیچ» شاید بهترین تعبیرِ زندگیام باشد
و «هیچکس» رساترین بیانِ وجودم.
همگان ناشناساند،
حتی برای خودم بیگانهام.
نمیشناسم دیگران را
و حتی دیگر نمیخواهم بشناسم.
گویی سالهاست مردهام
و بیآنکه بدانم
نعشِ خود را بر دوش میکشم.
مردهی خود را چارهای خواهم کرد
اما نعشِ دیگران را تاب ندارم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر