۱۳۸۲ فروردین ۹, شنبه

شنبه، 9 فروردين، 1382

يکی از من خواسته که خودمو معرفی کنم. اسمم که معلومه. my sex:male (که اينم از اسمم معلومه) سنم:۲۲سال دارم و ساکن ايران هستم!!!!!! به خاطر برخی ملاحظات امنيتی خصوصا در کشور بی در و پيکری مثل ايران، از گفتن اينکه چی می‌خونم و کجا معذورم. خصوصا که من کله‌م بوی قرمه‌سبزی هم می‌ده. بهرحال کسی که توی اين مملکت نترسه، احمقه. اما هر کس وبلاگ من رو بخونه هر چقدر هم که کودن باشه، اينو می‌فهمه که به فلسفه، دين‌شناسی معاصر و مباحث روشنفکری دينی بسيار علاقمندم و اين مباحث رو برای جامعه‌مون مفيد و ضروری می‌دونم. به مسائل سياسی کشورم هم يک زمانی علاقمند بودم. اما الان ديگه خيلی پيگير نيستم و به بقيه هم توصيه می‌کنم خودشون رو سر کار نذارن!

در بابِ حجاب - بخش دوم

شنبه، 9 فروردين، 1382

راستی، می‌دانيد حفظ عفت عمومی در اون قبيله به چی هست؟
حفظ عفت در اون قبيله به اين هست که هيچکس هيچی تنش نباشه.
يعنی همه بايد اونجا لخت مادرزاد باشند تا روابط جنسی معمول و متعارف در اون قبيله به هم نخوره.
يعنی قالب کارآمد در اون جامعه قالب تن و بدن انسانهاست، نه هيچی اضافه‌تر.

۱۳۸۲ فروردین ۸, جمعه

در بابِ حجاب - بخش اول

جمعه، 8 فروردين، 1382

من معتقدم حجاب شکل و قالب هميشگی برای حفظ عفت در جامعه نيست.
اين کاملا بستگی داره به اين که ما در مورد کدام جامعه با کدام شرائط فرهنگی و يا حتی اقليمی داريم صحبت می‌کنيم. حتی در يک جامعه واحد هم در زمان‌ها و شرائط متفاوت، حفظ عفت عمومی نياز به راه‌حل‌ها و قالب‌های کارآمدتر دارد.
به قول يکی، الان در برخی مناطق جهان هنوز اقوام و قبائل بدوی هستند که کاملا به طور لخت مادرزاد زندگی می‌کنند.
حالا اگر کسی با چادر و يا مقنعه بره اونجا، خوب اتفاقا مردان اون قبيله فقط دنبال همين خانم با حجاب می‌افتند.
فکرش رو بکنيد که اگر يک خانمی از قم بره اونجا چه بلائی سرش مياد!!!!!
لازم به توضيح نيست که اين رای يک پيش‌فرض داره و اون اينکه: فلسفه وجودی "حجاب" برای حفظ عفت عمومی جامعه هست. پس اگر يک وقتی يک فرم از حجاب کارکرد خودش رو از دست داد (مثلا چادر) يا اساسا اصل حجاب دچار اين ناکارآمدی شد (مثل وضع اون قبيله) بايد سراغ فرم ديگری از حجاب (در فرض اول) و يا از اساس سراغ قالب و راه حل ديگری رفت (در فرض دوم).
جمعه، 8 فروردين، 1382

آخه اين چه درديه، حتما برای شما هم پيش اومده. آدم گاهی يک اتفاق که براش می‌افته يا يک صحنه رو که مثلا تو خیابون می‌بينه، احساس می‌کنه که اين اتفاق يا اين صحنه رو به همين شکل قبلا هم ديده. نه اينکه مثل به ياد آوردن يک اتفاق فراموش شده باشه، بلکه احساس می‌کنی زندگيت داره تکرار می‌شه. احساس اينکه قبلا به همين کيفيت يک بار زيستی. شايد هم يکی از شواهد دال بر حقانيت "تناسخ" باشه. فکرش رو بکنيد، اگر "دالائی‌لاما"ـ رهبر بودائيان تبت ـ الان وبلاگ من رو می‌خوند، چه حالی می کرد.

اهمیت «کیان»

جمعه، 8 فروردين، 1382

يک خانمی، من رو ازمرحله پرت دونسته، اما اگر تفاوت‌های نشريه "کيان" رو با ساير نشريات فلسفی در نظر بگيريم، داغ من يکی که تازه مي‌شه. از دست دادنش رو به همه علاقمندانش تسليت مي‌گم. ارغنون،پل فيروزه و... هيچکدام در وادی روشنفکری قلم نمی‌زنند. راستش رو بخوايد، "حلقه کيان" من رو به ياد "اصحاب دائرة المعارف" فرانسه می‌انداخت. در مورد اينکه مملکت ما فيلسوف نداره، من با احتياط بيشتری نظر مي‌دم. در کشور ما که بجای ترويج انديشه فلسفی، کلاسهای مداحی تبليغ مي‌کنن (در حالی که در ساير کشورها نشريات فلسفی برای گروه سنی کودکان هم منتشر می‌شه) نبايد خيلی توقع رشد فلسفه و فیلسوف داشت. اما در همین ایران عوام‌زده ما: سید جواد طباطبائی (که الان مقیم فرانسه هست) داریوش شایگان (گویا این یکی هم فرانسه هست) مصطفی ملکیان (این یکی خیلی دوست نداره مطرحش کنن) مراد فرهادپور، رامين جهانبگلو، بابک احمدی، سروش و... وجود دارن. البته من فقط فيلسوفانی رو نام بردم که در وادی روشنفکری مطرح هستند (به تعبیری بیشتر مدرن اند.) و الا اينا هم فيلسوفن: سيد حسين نصر، سهراب علوی‌نيا، محمد رضا ريخته‌گران، غلامرضا اعوانی، ابراهيم دينانی و... بهرحال اگر کسی در کشور ما دنبال کواين، کانت، هيوم يا فوئرباخ می‌گرده انتظار بی‌خودی داره و بهتره خودش رو خسته نکنه!!!!!!!!!
جمعه، 8 فروردين، 1382

بعضی سوال‌ها جواب ندارن. اما رسيدن به اين واقعيت، خودش جواب بزرگيه که خيلی‌ها از درکش محرومن.
جمعه، 8 فروردين، 1382

دين برای من لفظ مبهمی است. من از دين حداقل انتظاری که دارم اينه که مزاحم تفکر و انديشه انسانی نباشه. اما دينی که از منابر ما عرضه می‌شود من را به ياد اين جمله می‌اندازد: "ما را به خير تو اميد نيست، شر مرسان"
جمعه، 8 فروردين، 1382

من برای ديويد هيوم واقعا احترام قائلم. پانصد سال قبل از اينکه پست‌مدرن‌ها شروع به تشکيک در "واقع‌نمائی" عقل کنن، هيوم گفت: «عقل اسیر در بند احساسات است». اما خودش هم از شکاکان مدافع عقلانيت بود. جالب آنکه بعد از مرگش هم بعضی‌ها را از خواب جزم‌گرايانه بيدار کرد. از آنجمله افراد غول بزرگی بود به اسم "کانت".
جمعه، 8 فروردين، 1382

نمی‌دونم چرا مردم ايران هميشه بين بد و بدتر، بدتر را انتخاب می‌کنن. نمونه‌اش همين انتخابات شورای شهر خصوصا در تهران. این قهر مردم براشون تبعات سنگینی داره. کمترینش همین از دست رفتن تنها روزنامه موفق و ارزشمند کشور "همشهری" است.حکمران مملکت هم که قهر مردم به همه گروه‌ها را ضایع شدن "نهضت آزادی" می‌دونه.
جمعه، 8 فروردين، 1382

يک چيزی هست که وقتی بهش فکر می‌کنم احساس ترکيدن بهم دست می‌ده؛ "من کی هستم؟"

۱۳۸۲ فروردین ۷, پنجشنبه

7 فروردين، 1382

اين سعيد مرتضوی لعن و نفرين حداقل ده ـ پانزده ميليون نفر را پشت سر خودش داره. بعد از اينکه حکم توقيف "کيان" رو صادر کرد، مطمئن شدم که ارادت و وفاداری خودش رو به مصباح یزدی نشان داده است.

چرا اینهمه ابهام و ناروشنی؟

پنجشنبه، 7 فروردين، 1382

اين جناب عبدالکريم سروش با همه احترامی که برايش قائلم، ولی تعجب می‌کنم کسی که خودش فلسفه تحليلی خونده چرا تحليلی سخن نمی‌گه.
تاثير غير قابل انکاری بر سير تفکر در ايران داشته، اما بخاطر همين خصلتش که در ميان روشنفکران ما شايع هم هست، مخاطبان خودش رو دچار سو ء فهم‌های زيادی کرده.
بگذريم که بعضی حکمرانان ما اساسا از فهم حرف‌های فلسفی و گاه عادی روشنفکران ما عاجزند.

۱۳۸۲ فروردین ۶, چهارشنبه

چهارشنبه، 6 فروردين، 1382

سلام من تازه اين دردسر جديد را برای خودم درست کرده‌ام. معتقدم هنوز بايد به اين زندگيه پر زحمت ادامه داد. اين هم يک تجربه تازه است. موفق باشم.