۱۳۹۳ فروردین ۱۱, دوشنبه

حذف دیگری

اخلاق (این افعی هزار سر) برای ما آدم‌های امروزی درست جای دین را پر کرده است. اگر در عهد گذشته دین سپر/نقاب خودخواهی‌ها، پسند و ناپسندها و خواسته‌های (تمنیات؟) ما بود، حالا اخلاق با چهره‌ای سکولار و بنیانی به‌ژرفا دینی همان کارکرد را دارد. مقوله‌بندی انسان‌های بخت‌برگشته‌ای که بی‌خبر از همه جا پای‌شان به این جهان هردمبیل و بی‌سامان باز شده در عناوین کلی و حماقت‌باری چون دروغگو/راستگو، وفادار/خائن، خودخواه/ازخودگذشته، پاک/پلید و در نهایت همان فهرست معهود خوب‌ها و بدهای نقش‌بسته بر تخته‌سیاه دبستان هیچ کم از دسته‌بندی‌های مومن/کافر یا اهل یمین/اهل یسار ندارد. نسبیت همزاد همیشگی و جدایی‌ناپذیر هر گونه کنشی است که زیر تیغ احکام اخلاقی می‌رود. هر رفتاری در این وانفسای زمانمند/فانی دست‌کم بین یک فرد و فردی دیگر رخ خواهد داد تا حصار اخلاق بتواند آنرا در بر گیرد. این میان نقش ناظران بیرونی چیست؟ هیچ! البته اگر این دانایی را داشته باشیم که هر موقعیت خطیر اخلاقی روزی جایگاه خودمان خواهد بود و دست‌های از دور بر آتشی پیدا خواهند شد که همانقدر مطلق‌انگارانه و تنزه‌طلبانه ما را داوری کنند.

۱۳۹۲ اسفند ۲۸, چهارشنبه

شرور دلپذیر

نه از الهگان می‌توان گریخت و نه از الهیات...

پس‌نوشت:
پریشب از پس هم‌زبانی الهیاتی با جوانی فاضل و در محفلی با حضور برخی الهگان به این سخن رسیدم. در این مدت با خودم می‌اندیشیدم که هستی‌شناسی منهای یزدان‌شناسی به‌راستی چه خواهد بود؟ آنهم برای ما سامی‌زیستان که تاریخ را جز با انگاره‌ای از خداوند نفهمیده‌ایم.

۱۳۹۲ اسفند ۲۷, سه‌شنبه

زندان

چه‌بسا اگر کابوسی بیش از اندازه ادامه یابد و در همه‌ی ساعت‌های پیاپی و فراوان خواب یک‌تکه و دنباله‌دار پیش برود، آدمی‌زاد پیر و خسته و سودازده از بستر برخیزد چندانکه گویی سالیانی از عمرش را با درد و رنج و افسوس و آه در لحظه‌ای گذرانده است.