۱۳۸۶ مرداد ۲۵, پنجشنبه

لبخند باشکوه آقای گیل


لبخندِ باشکوهِ آقایِ گیل، روایتگرِ نابودیِ اشرافیتِ فئودالی در روندِ صنعتی شدنِ جامعه‌ی دهه‌ی چهلِ ایرانِ عصرِ پهلوی (اصلاحاتِ ارضی و انقلابِ سفیدِ شاه) است.
اکبرِ رادی به‌‌زیبایی این نابودی را به‌تصویر کشیده است.
نمایشنامه جنبه‌ی دیگری هم دارد. ستایشِ اشرافیت‌ای که پس از انقلابِ پنجاه و هفت، جای خود را به فرهنگِ تبهگنی داد. نمی‌دانم رادی، برخی دیالوگ‌هایِ با نام و نشانِ مذهب را در بازنویسیِ ناگزیر در حکومتِ اسلامی به نمایشنامه افزوده یا اینکه از ابتدا در آن وجود داشته است. گرچه رادی نقدهایی جدی به سطحی بودنِ سیاست‌هایِ فرهنگیِ دورانِ پهلوی دارد، اما تنها کمی تیزبینی لازم است تا سویه‌های اشرافیتِ فرهنگی را بتوان از بردگیِ فرهنگی در نمایشنامه تشخیص داده و ستایشِ تراژیکِ اکبرِ رادی را از فرهنگِ نخست سراغ گرفت.
(در پرانتز بگویم که چقدر با جمشیدِ گیل احساسِ همذات‌پنداری کردم. همان تنِ لشِ فیلسوف‌نما. و شخصیتِ داوود هم بسیار جذاب بود.)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر