«که اینک باکره آبستن شده پسری خواهد زایید و نامِ او را عمّانوئیل خواهند خواند که تفسیرش این است: خدا با ما.»
انجیلِ متی 23:1
گرچه مسیح (از که سخن میگوییم؟ مسیحِ سامی یا مسیحِ گنوسی؟) و سرگذشتِ تاریخیاش (به روایتِ تاریخِ مقدس) سراسر از جنسِ پیامبرانِ ابراهیمی جداست و از میانِ انبوهِ پیامآورانِ سامی تنها کسی ست که توانست رویکردی کمابیش انسانی داشته باشد، اما بخواهیم یا نخواهیم بر زمینه و سنتِ سامی سر بر آورد و خواه ناخواه پدرِ آسمانیاش برای او از هر آدمیزادهای عزیزتر بود. (گرچه در نهایت او را بر فرازِ صلیب تنها و درمانده واگذاشت و فریادش را نیز پاسخی نگفت.)
انجیلِ متی 23:1
گرچه مسیح (از که سخن میگوییم؟ مسیحِ سامی یا مسیحِ گنوسی؟) و سرگذشتِ تاریخیاش (به روایتِ تاریخِ مقدس) سراسر از جنسِ پیامبرانِ ابراهیمی جداست و از میانِ انبوهِ پیامآورانِ سامی تنها کسی ست که توانست رویکردی کمابیش انسانی داشته باشد، اما بخواهیم یا نخواهیم بر زمینه و سنتِ سامی سر بر آورد و خواه ناخواه پدرِ آسمانیاش برای او از هر آدمیزادهای عزیزتر بود. (گرچه در نهایت او را بر فرازِ صلیب تنها و درمانده واگذاشت و فریادش را نیز پاسخی نگفت.)
از جهتِ تفاوتش با گوهرِ تاریخِ سامی، او (یعنی مسیحِ پولسی) تنها موردی ست در این سنت که به هدفِ رهانیدنِ امتِ خویش از گناهان، بهمثابهی خداوند در تاریخ پای نهاده است. (خدای متجسد بیشتر رنگ و بوی یونانی دارد تا سامی و این زئوس بود که روی زمین راه میرفت نه یهوه.)
شاید تنها و مهمترین تناقضِ شخصیتِ مسیح آن بود که تا همیشه میانِ تبار و روحِ خود سرگردان ماند؛ گاهی یهودی بود و گاه جهانوطن؛ گاهی خود را پادشاهِ یهود میخواند و گاه رهاییبخشِ جهانیان.
پارتیبازیِ کثیف عنوانِ زیرکانهای ست برای سخنِ او: «هر کس مرا انکار کند، پدرم را انکار کرده است».
پسنوشت:
عبارتِ مذکور را چهبسا چنین هم ترجمه کنند: قومپرستیِ خونین
داریوشِ آشوری (Nepotism) را به «آشناپروری» برگردانده است.