۱۳۹۰ فروردین ۳, چهارشنبه

سومین سال بیداری

به‌معنایی می‌توان گفت که «تاریخِ ایرانی» برای ما از سالِ هشتاد و هشت دوباره آغاز شده است؛ تاریخی که ایرانیان عزم کرده‌اند تا آنرا از غاصبانِ متعصب پس بگیرند. عمرِ رژیمِ اسلامی هم به‌معنایی در همان بیست و دومِ خرداد به پایان رسید. زمانی که «قدرتِ ملی» در برابرِ «اقتدارِ حکومتی» سر بر آورد دیگر نمی‌توان به‌معنای رایج از حیاتِ رژیمِ سیاسی سخن گفت.
بسیاری می‌دانند که افزون بر افرادِ حقیقی، ساختارِ حقوقیِ جمهوریِ اسلامی تبعیض‌آور و فسادپرور است. به‌گمانِ من ارزشِ اخلاقی و سیاسیِ رفتارِ موسوی در آن بود که هم پرهیز داشت تا افراد را علت‌العللِ مشکلاتِ کشور بداند و هم به ملت اطمینانِ نسبی می‌داد که زدودنِ تبعیضِ ساختاری را بر اساسِ رایِ مردم خواهد پذیرفت.
رویاروییِ جنبشِ سبز با استبدادِ حاکم فرآیندی را در می‌نوردد که خوشبختانه همه‌ی وسواس‌ها و نقادی‌ها معطوف به چگونگیِ پیمودنِ راهِ مبارزه است نه قبضه کردنِ قدرتِ سیاسی توسطِ یک شخص یا گروه. ما با خامنه‌ای هیچ مشکلی نداشتیم اگر حقوقِ شهروندی و آزادی‌های دموکراتیک را پاس می‌داشت و هیچ مشکلی نداریم (اگر بر فرضِ محال) چنین پاسداشتی را در پیش گیرد. همچنانکه انبوهی از معترضانِ دهه‌ی شصت با شخصِ خمینی هیچ مشکلی نداشتند اگر به آرمان‌های انقلابِ بهمن وفادار می‌ماند و عقده‌های هزار و چهارصد ساله را یکجا بر سرِ ملت آوار نمی‌کرد.
آرزو دارم که در سالِ نود، زندانیانِ اوین و زندانیانِ ایران و زندانیانِ غربت همگی رهایی را جشن بگیرند و میهنِ ما روی آزادی و شادی را ببیند!

۱ نظر: