یکی میشود دُرسا درخشانی و یکی هم میشود آزاده معاونی. هر دو در بیرون ایران اسلامیزهشده زندگی میکنند. یکی در برابر ایدئولوژی زنستیز انقلاب اسلامی میایستد و بیحجاب و بیپردهپوشی با عنوان نمایندهی کشور اشغالی و بیحرمتشدهاش در مسابقات شطرنج جهانی حاضر میشود و دیگری با بهانهی اینکه حجاب اجباری چیز چندان سختگیرانهای نیست و در فرهنگ ما هم بیشترینهی زنان آنرا میپسندند، همان ایدئولوژی را برای آبرو خریدن بهر یکی از بیآبروترین رژیمهای سیاسی پشتیبانی میکند. آزاده معاونی برای توجیه زنستیزی حاکمان ما در میزبانی مسابقات شطرنج قلم زد و دُرسا درخشانی بدون هیچ ادعا یا نمایشی، همانند یک زن آزاد و حقخواه در این مسابقات شرکت کرد. صورت مسئله در همهی این چهل سال روشن بوده است. کسانی که کوشیدند چهرهی این پلشتی عریان را بپوشانند و در هیات آکادمیسین و روشنفکر و هنرمند به مالهکشی بر ابتذال جمهوری اسلامی دست یازیدند، سهمگینترین سرزنشهای تاریخ را بر سر خود آوار خواهند کرد، درست همانطور که ایران زیر آوار مانده را نادیده گرفتند و بهدروغ آنرا همواره در مسیر پیشرفت و رشد و توسعه معرفی کردند. اخبار این روزهای میهن از ارتقاء از کلیهفروشی به فرزندفروشی و «سازندگی» آخوندی در خشکاندن یک سرزمین با مکانیسم خودزندهنگهداری چند هزار ساله و نیز گورخوابی و آمار بیکاری و افسردگی و افتخار صدرنشینی در سیاههی غمگینترینهای مردمان تنها چشمههایی چند از فاضلاب پنجاه و هفت است. این چند تصویر را بهخاطر بسپارید! فمینیستهای سوئدی هم که با افتخار گونیپوش میشوند و به تهران مشرف، در همین غاری زندگی میکنند که آزاده معاونی. من برای دُرسا و همهی کسانی که مقابل این دروغهای روتوششده و این ریاکاریهای خاورمیانهستیز میایستند و فشارهای رژیم اسلامی و شاخههای رنگارنگ برونمرزی آنرا به جان میخرند بهنشانهی احترام کلاه از سر برمیدارم. غرب باید یکبار برای همیشه قاعدهی طلایی را برای خاورمیانه بهرسمیت بشناسد: «آنچه را برای خود میپسندی، برای دیگران هم بپسند».