کتاب را یک ماه پیش خواندم و اینکه اکنون اقدام به نگاشتن در بابِ آن کردهام جز بهخاطرِ تنبلی و مهمتر از آن، معضلِ عصرِ یخبندانِ قلم (ناشی از تعطیلِ وبلاگ) نیست.
1. دشتی در این کتاب دو چهره دارد. اول متدینی نواندیش که خواهانِ تفسیری نوین از ماجرای پیامبریِ محمد است و بهشدت بر سویههای بشریِ او تاکید میکند و نیز در فرازهایی نقدهای مستشرقین را پاسخ میگوید. دوم اسلامستیزی تیزبین که در زمانهی خود شاهکاری روشنگرانه دربارهی اسلام و بنیانگذارش خلق کرده است. فصلِ "جهش بهسوی قدرت" بهوضوح چنین کاراکترِ دومی را از علی دشتی نمایش میدهد.
2. در این کتاب (شاید برایِ اولینبار) اسکیزوفرنی و دوشخصیتی بودنِ محمد (تفسیرِ خوشبینانه) تقریر شده است؛ محمدِ مکه و محمدِ مدینه، محمدِ واعظ و محمدِ جنگجو. دشتی شجاعانه این گسست را در دو دورهی زندگیِ پیامبرِ اسلام و اختلافِ فاحشِ مضامین آیاتِ مربوط به هر دو دوره را نشان میدهد.
3. نگاهِ روانشناختیِ علی دشتی در این اثر کاملاً مشهود و البته تاثیرگذار است. تاکیدِ فراوان بر اینکه محمدی در درونِ این محمدِ بیرونی حضور داشته که بر لبانِ او آیات را نازل میکرده و همین محمدِ درونی بوده است که دورهی دومِ زندگیِ محمدبنعبدالله (جنگ، ترور و چنگ زدن به قدرتِ سیاسی) را شکل داده، همگی نشان از دقت و تیزبینیِ دشتی دارد. دشتی در این کتاب با دقتِ هر چه تمامتر نشان داده که چگونه مقارن و همزمان با توهینِ فلان شخص به محمد یا وقوعِ رویدادِ ناگواری برایِ او، آیهای در لعن و نفرینِ توهین کننده یا دلداریِ او در مصیبتِ وارده، نازل میشده است. این نگاهِ ریشهیاب و کاوشگرِ دشتی، بهخوبی فهمِ مدعایِ او را که "قرآن محصولِ سوائق و تمایلاتِ ناخودآگاهِ محمد بوده است" امکانپذیر میسازد.
4. همین نگاهِ روانشناختی، پایهی تحلیلِ دشتی از فرآیندِ ادعای پیامبریِ محمد است. وارد ساختنِ عنصرِ "خیال" در این تحلیل و آنالیزِ رؤیاهای پیامبرانهی محمد بر این اساس، بهترین و صریحترین بازخوانی از شخصیتِ محمد است. این نگاهِ روشنگرانه و صادقانه، همان چیزی ست که در نوشتههای روشنفکرانِ دینیِ معاصر همچون عبدالکریم سروش، صورتی محافظهکار و مبهم بهخود گرفته است. چنگ زدن به نظریهی "تجربهی دینی" در بحثهای فلسفهی دین و بیانِ اینکه محمد کشف و شهودِ خودش را از امر قدسی داشته است، صورتِ امروزی و البته نه چندان صریحِ همان سخنی ست که علی دشتی پنجاه سال پیش بیان کرده بود.
5. فصلِ "خدا در اسلام" برخی مصادره به مطلوبها و شبهِ استدلالهای دوری و مغالطهآمیزِ خدایِ محمد را در مواجهه با مشرکان و مخالفان نشان میدهد. گرچه امروز برخی انتقاداتِ دشتی به قرآن و اسلام نخنما و یا سطحی جلوه میکند، اما اصلِ نگاهِ منتقدانهی او و نیز کثرتِ دقتهای شایستهی توجهاش بر این ضعف سرپوش میگذارد.
6. ترورهای سیاسی درخشانترین فرازهای کتابِ دشتی را شکل میدهد. محمدی که در ابتدا تنها به اسکیزوفرنی مبتلا بود در دورهی دوم به بیماریِ پارانوئید نیز دچار میشود. از حیثِ افشای خویِ کینهتوزِ محمد و ترغیبِ پیرواناش به سر به نیست کردنِ مخالفان از شاعر گرفته تا زنِ جوان، کارِ علی دشتی در زمانهی خود یک روشنگریِ بیبدیل بوده است.