پنجشنبهی هفتهی قبل (دهم آبان ماه) اجرای ماقبلِ آخر اپرایِ عروسکیِ مکبث به کارگردانیِ بهروزِ غریبپور بود.
در طولِ اپرا، نغمهها و صداهایِ زن و مرد را (گرچه به زبانِ فارسی نبود) اما گاهی میشد بر داستانِ مکبث و صحنهی مربوطه تطبیق داد و هارمونیِ آن را کمابیش حس کرد.
برای من که تا بهحال با مفهومِ اپرای عروسکی هیچ آشنایی نداشتم هم جزوهی مشتمل بر تاریخچهی این هنر و هم اصلِ اپرا (بهمدتِ نود دقیقه) تجربهی تازه و بسیار لذتبخشی بود!
کارِ گروهِ غریبپور بینقص و بسیار مشکل بود.
در ایرانِ اسلامی، تلاشهایی اینچنینی همچون دانهای یاقوت در دلِ مرداب است.
در طولِ اپرا، نغمهها و صداهایِ زن و مرد را (گرچه به زبانِ فارسی نبود) اما گاهی میشد بر داستانِ مکبث و صحنهی مربوطه تطبیق داد و هارمونیِ آن را کمابیش حس کرد.
برای من که تا بهحال با مفهومِ اپرای عروسکی هیچ آشنایی نداشتم هم جزوهی مشتمل بر تاریخچهی این هنر و هم اصلِ اپرا (بهمدتِ نود دقیقه) تجربهی تازه و بسیار لذتبخشی بود!
کارِ گروهِ غریبپور بینقص و بسیار مشکل بود.
در ایرانِ اسلامی، تلاشهایی اینچنینی همچون دانهای یاقوت در دلِ مرداب است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر