افرای بیضایی افزون بر اجرای بینظیر (بازیگری، صحنهگردانی، نورپردازی و ...) مضمونی داشت که برخی نقدها نشان از عدمِ درکِ این درونمایه دارد.
بیضایی در مقدمهی خود بر جلدِ دومِ دیوانِ نمایش جملهای دارد که شاید کلیدی باشد برای فهمِ افرا: «... در کشوری که کموبیش، در هیچ سطحی، حرفِ واقعیت را هم نمیشود زد، واقعیتگراییِ بدونِ درک و خلاقیت یعنی متنکُشی.»
افرا یا روز میگذرد، خیالپردازی در متنِ واقعیت و واقعیتپردازی در متنِ خیال است و پرداختِ این رابطهی دیالکتیک میانِ خیال و واقعیت، هنری ست که بیضایی بهخوبی از پسِ آن برآمده است.
شیءِ فینفسهی بیضایی چیزی جز زهرخند بر واقعیتِ جامعهی ایران نیست. دروغ اینجا اگر مصداقی داشته باشد، همانا واقعیتِ بختکگونهی مردمانِ این سرزمین است؛ ما یک دروغِ بزرگ هستیم.
نقدِ افرا بر مبنای اخلاقِ کانت، یعنی به بیراهه رفتن در فهمِ نمایشی که اساساً خاستگاه و سرچشمهای یکسره متفاوت دارد.
در بابِ افرا:
3. افرا از منظرِ فرهنگ (تفاوتِ فرد و گله)
4. افرا از منظرِ شیوهیِ نمایش (تناسبِ چهارچوبِ اجرا با منطقِ متن)