«شجاع الدین شفا، نویسنده متهتک ایرانی، که سه دهه پایانی عمرش را به هتک باورهای دینی و اسلامی گذراند، شامگاه جمعه ۲۷ فروردین ماه، در پاریس درگذشت.»
جرس
شرمآور است!
این زبانِ رژیمِ اسلامی است که از یک رسانهی سبز عربده میکشد و از نشانههایی ست که بهدرستی من را به «اسلامِ سبزِ» طیفهایی از این جنبش بدبین میسازد.
شفا در این سی سال اتفاقاً درست همان کاری را کرد که از بزرگی چون او برمیآمد و انتظار میرفت. او بر دملهای چرکینِ هزار و چهارصد ساله انگشت گذاشت. همان دملهایی که در روندِ رخدادهای انقلابِ پنجاه و هفت سر باز کرد و تا امروز جان و جهانِ ایرانی را تیره و تار ساخته است. واکاویهای تاریخیِ او درست آن روی سکهی نیشترهای فلسفیِ نیکفر به اسلام است. بیجهت نیست که هیچ سخن و نشانی از روشنفکرانِ لائیک و منتقدِ اسلام در جرس یافت نمیشود؛ تکصداییِ نابخردانهای که گمان میکند در راهِ مبارزه با استبدادِ دینی با نادیدهگرفتنِ واقعیتهای یک دین و گریز از رویکردِ سنجشگرانه نسبت به آن میتواند به روایتی آزادیخواه از آن دین دست یابد. حال آنکه امکانِ چنین گذاری تنها و تنها بر بنیانِ کالبدشکافی از این پیکرِ متورم استوار است.
با این طعنهها و توهینها به شفا خواستید چه چیزی را ثابت کنید؟ اینکه به اسلامِ دموکراتیک پایبندید؟ آنهم با چنین روشی؟ تخریبِ دیگران؟
دستِبرقضا هر دوی این متفکران به امکانِ سربرآوردنِ گونهای دینداریِ مداراجو باور دارند؛ گونهای رواداری که بهیقین در شمایان یافت نمیشود.
ترورِ شخصیتِ یک سامیپژوهِ گرانقدرِ ایرانی آنهم در خبری که قرار است پیامرسانِ مرگِ او باشد... اینهمه تباهی، تنگنظری، ناشیگری، سادهاندیشی و کینهتوزی چه سنخیتی با جنبشِ سبزِ ملتِ ایران دارد؟
شجاعالدینِ شفا آنقدر بزرگ بود که پس از کودتای خونینِ خرداد نامهای به خامنهای نوشت و با استناد به اسلام و قانونِ اساسیِ جمهوریِ اسلامی رفتارِ او را تهی از مشروعیتِ دینی و سیاسی دانست. در برابر، شما آنقدر کوچک هستید که در مرگِ او بهجای احترام یا سکوت زبان به زشتی و درشتی باز میکنید.
پسنوشتِ اول:
الان دیدم جرس تمامِ عباراتِ توهینآمیز را حذف کرده است. بهجای «نویسندهی ایرانی متهتک» هم نوشته است: «یکی از مترجمان قدیمیِ ایرانی».
بههرحال متنِ اصلیِ خبر در گوگلریدر و دیگر فیدخوانها وجود دارد و باقی خواهد ماند و بخشِ توهینآمیزِ ابتداییِ آن را نیز من در آغازِ نوشتار آوردهام تا این دوستان گمان نکنند خوانندگان فراموشکار یا احمق هستند.
وانگهی خوب است یکبار برای همیشه ما بدانیم در این تارنمای سبز چه خبر است! چرا گردانندگانِ جرس حتی در خبررسانی هم تا این حد ندانمکار و بیمسوولیت هستند و از اساس اینهمه هرج و مرج در تیمِ رسانهایِ جرس تا چه زمان قرار است ادامه پیدا کند؟
در ضمن! از شلختگیِ جرس که بگذریم، حذفِ صوریِ آن توهینها هیچ دگرگونیِ بنیادینی در رویکردِ کوتهاندیشانهی این رسانهی سبز پدید نخواهد آورد.
جرس
شرمآور است!
این زبانِ رژیمِ اسلامی است که از یک رسانهی سبز عربده میکشد و از نشانههایی ست که بهدرستی من را به «اسلامِ سبزِ» طیفهایی از این جنبش بدبین میسازد.
شفا در این سی سال اتفاقاً درست همان کاری را کرد که از بزرگی چون او برمیآمد و انتظار میرفت. او بر دملهای چرکینِ هزار و چهارصد ساله انگشت گذاشت. همان دملهایی که در روندِ رخدادهای انقلابِ پنجاه و هفت سر باز کرد و تا امروز جان و جهانِ ایرانی را تیره و تار ساخته است. واکاویهای تاریخیِ او درست آن روی سکهی نیشترهای فلسفیِ نیکفر به اسلام است. بیجهت نیست که هیچ سخن و نشانی از روشنفکرانِ لائیک و منتقدِ اسلام در جرس یافت نمیشود؛ تکصداییِ نابخردانهای که گمان میکند در راهِ مبارزه با استبدادِ دینی با نادیدهگرفتنِ واقعیتهای یک دین و گریز از رویکردِ سنجشگرانه نسبت به آن میتواند به روایتی آزادیخواه از آن دین دست یابد. حال آنکه امکانِ چنین گذاری تنها و تنها بر بنیانِ کالبدشکافی از این پیکرِ متورم استوار است.
با این طعنهها و توهینها به شفا خواستید چه چیزی را ثابت کنید؟ اینکه به اسلامِ دموکراتیک پایبندید؟ آنهم با چنین روشی؟ تخریبِ دیگران؟
دستِبرقضا هر دوی این متفکران به امکانِ سربرآوردنِ گونهای دینداریِ مداراجو باور دارند؛ گونهای رواداری که بهیقین در شمایان یافت نمیشود.
ترورِ شخصیتِ یک سامیپژوهِ گرانقدرِ ایرانی آنهم در خبری که قرار است پیامرسانِ مرگِ او باشد... اینهمه تباهی، تنگنظری، ناشیگری، سادهاندیشی و کینهتوزی چه سنخیتی با جنبشِ سبزِ ملتِ ایران دارد؟
شجاعالدینِ شفا آنقدر بزرگ بود که پس از کودتای خونینِ خرداد نامهای به خامنهای نوشت و با استناد به اسلام و قانونِ اساسیِ جمهوریِ اسلامی رفتارِ او را تهی از مشروعیتِ دینی و سیاسی دانست. در برابر، شما آنقدر کوچک هستید که در مرگِ او بهجای احترام یا سکوت زبان به زشتی و درشتی باز میکنید.
پسنوشتِ اول:
الان دیدم جرس تمامِ عباراتِ توهینآمیز را حذف کرده است. بهجای «نویسندهی ایرانی متهتک» هم نوشته است: «یکی از مترجمان قدیمیِ ایرانی».
بههرحال متنِ اصلیِ خبر در گوگلریدر و دیگر فیدخوانها وجود دارد و باقی خواهد ماند و بخشِ توهینآمیزِ ابتداییِ آن را نیز من در آغازِ نوشتار آوردهام تا این دوستان گمان نکنند خوانندگان فراموشکار یا احمق هستند.
وانگهی خوب است یکبار برای همیشه ما بدانیم در این تارنمای سبز چه خبر است! چرا گردانندگانِ جرس حتی در خبررسانی هم تا این حد ندانمکار و بیمسوولیت هستند و از اساس اینهمه هرج و مرج در تیمِ رسانهایِ جرس تا چه زمان قرار است ادامه پیدا کند؟
در ضمن! از شلختگیِ جرس که بگذریم، حذفِ صوریِ آن توهینها هیچ دگرگونیِ بنیادینی در رویکردِ کوتهاندیشانهی این رسانهی سبز پدید نخواهد آورد.
پسنوشتِ دوم:
هتاکیِ زننده به زندهیاد شفا دوباره به متنِ خبر بازگشت. اینبار نوشتهاند: «مترجمِ قدیمی و نویسندهی متهتکِ ایرانی» و همان جملهی پرطعن و توهینِ نخستین را چاپ کردهاند. این خبر (که بیشتر به لجنپراکنی میماند) تا کنون سه بار تغییر کرده است. ابتدا توهین کردند، سپس که اعتراضها بالا گرفت توهین را حذف کردند و در کمتر از یک روز (که لابد گمان کردهاند آبها از آسیاب افتاده) دوباره توهینها را چاپ کردهاند.
کاری که این آقایان میکنند نمونهی روشنِ فریبکاریِ دینی است؛ همان دردی که شجاعالدینِ شفا سه دهه از آن نالید و در پرده برانداختن از آن قلم زد.
بهراستی برای گردانندگانِ جرس متاسفم! هرچند از آنان جز این چشمداشتی نمیتوان داشت.
این میان بیش از همه برای جنبشِ سبز نگران هستم که در این وانفسای رسانهای ناگزیر است به تارنمای ازهمتنیده، آشفته و غیرقابلِ اعتمادی چون جرس تکیه کند!
هتاکیِ زننده به زندهیاد شفا دوباره به متنِ خبر بازگشت. اینبار نوشتهاند: «مترجمِ قدیمی و نویسندهی متهتکِ ایرانی» و همان جملهی پرطعن و توهینِ نخستین را چاپ کردهاند. این خبر (که بیشتر به لجنپراکنی میماند) تا کنون سه بار تغییر کرده است. ابتدا توهین کردند، سپس که اعتراضها بالا گرفت توهین را حذف کردند و در کمتر از یک روز (که لابد گمان کردهاند آبها از آسیاب افتاده) دوباره توهینها را چاپ کردهاند.
کاری که این آقایان میکنند نمونهی روشنِ فریبکاریِ دینی است؛ همان دردی که شجاعالدینِ شفا سه دهه از آن نالید و در پرده برانداختن از آن قلم زد.
بهراستی برای گردانندگانِ جرس متاسفم! هرچند از آنان جز این چشمداشتی نمیتوان داشت.
این میان بیش از همه برای جنبشِ سبز نگران هستم که در این وانفسای رسانهای ناگزیر است به تارنمای ازهمتنیده، آشفته و غیرقابلِ اعتمادی چون جرس تکیه کند!
در همین زمینه:
مبادا شبیه دشمنان شویم! / بابک داد
هتاکی به مردم، به بهانهی مرگِ دکتر شفا / حسنِ درویشپور
نه متهتک، نه عوضی، نه سبزاللهی / مسیح علینژاد
خامنهای بخواب که ما بیداریم / دیدگاهِ رززا آنلاین
نامهای سرگشاده به همراهانِ سایتِ جرس / نامههای بیپاسخ
خامنهای بخواب که ما بیداریم / دیدگاهِ رززا آنلاین
نامهای سرگشاده به همراهانِ سایتِ جرس / نامههای بیپاسخ