معاشرت در جوامع مجازی هم قواعد خاص خودش را دارد و تجربهی زیستن در آن اندک اندک این قاعدهها را به من آموخته است. یکی از این آموزهها همانا "پرهیز از ثبت پسند نظر یک نفر در بحث با دیگری" است. راستش این روزها تمرین میکنم که از این عادت نابخردانه و ناپسند دوری بجویم. در کل، مدتی ست که وسواس خاصی پیدا کردهام در لایککردن. با اینکه دوستان آگاهند که در این چند سالی که از حضورم در اینجور جامعهها میگذرد شهره به لایک بیشینهی همه چیز و همه کس بودم. بهطبع (همچون بسیاری از دیگر وضعیتهای انسانی) نخستین تکانه در آنچه گفتم زمانی بر من وارد شد که خودم در یکی دو بحث شاهد ثبت پسند پارهای سرشناسان در پای نظر طرف مقابل بودم. سپستر در بحثهای دوستانم بهروشنی حس کردم که این لایکها گونهای دخالت پیرامونیان در گفتگوی دو نفر دیگر میتواند بهشمار آید و حتی ممکن است پیوند ثبتکنندهی پسند را با طرف دیگر بحث (در صورت آشنایی) کمابیش آسیب بزند. باور دارم که چنین پرهیزی در زمانی که هر دو طرف گفتگو از دوستان ما هستند هیچ هنر نیست؛ چرا که پرواگری ما در این فرض فقط و فقط از روحیهی محافظهکاری ایرانی بر میخیزد و بس! شاهد این ادعا را میتوانم چنین تصویر کنم که از جهت آنچه (در زبان کوچه و بازار) "غریبکُشی/غریبنوازی" مینامند میتوان یک سویهی دیگر نیز به این موضوع افزود؛ هنگامی که بحث میان یک دوست نزدیک و یک آدم یکسره ناشناس در میگیرد. بهتجربه دیدهام که در چنین موقعیتی میزان جسارت پیرامونیان یک طرف بهنحو خیرهکنندهای در ثبت پسند نظرهای دوستشان در برابر طرف دیگر بحث افزایش مییابد. بهتبع چشمداشت احتمالی یکی از دو طرف بحث برای دریافت پسند نظرهایش در برابر دیگری نیز یک پای ماجراست. در واقع، بیتوجهی به قاعدهی طلایی در اخلاق ریشهی بسیاری از رفتارهای ما ایرانیان است؛ چرا که بهسادگی فهمپذیر است که آنکه چشم به راه لایک دوستان خود در بحثش با دیگری است، همهنگام دیدن پسندهای ثبتشده پای نظر طرف مقابل برایش ناخوشایند است. با تیزبینی میتوان یک بدهبستان بردهمنشانه در روابط ما همگان سراغ گرفت. شوربختانه از جهت روحیهی محفلی و باور به معنای پوسیدهای از "دوستی" این لایکها در خطهی ما مفهومی ویژه و بهاصطلاح بومی دارد؛ چیزی شبیه به خلقیات جاهلهای قدیم و جدید که مرام و معرفت را در جانبداری از "رفیق"شان در دعوا با دیگری میبینند. خود این رفتار یعنی بسیاری از ما نگاهی یکسره قبیلهای به پدیدهای مدنی داریم؛ بحث را همان نزاع میدانیم که باید الا و لابد همان که دوست ماست در آن پیروز شود یا دستکم برنده جلوه کند. بهدید من ورود صریح و مکتوب در چنین وضعی بسی صادقانهتر و جوانمردانهتر از ثبت همراه با سکوت پسندهایمان در پای جدل (و نه جدال) دو آدم دیگر است. البته ممکن است که ثبت پسند برای یک نظر در چنین بحثی فقط و فقط بدینخاطر باشد که آن نظر را نسبت به دیدگاه طرف مقابل قابلدفاعتر و مقبولتر یافتهایم. من چنین فرضی را انکار نمیکنم. اما [افزون بر بعید دانستن تحقق چنین گزینش اندیشهورزانهای در دیار ما مردمان سرشار از احساسات] همهی سخنم اثرگذاری نامطلوب چنین هوراکشیدنهایی در روند یا فرجام بحث آن دو نفر است. چرا که اینجا شاید یکی از فرازهایی ست که دید دیگری در درستی یا نادرستی رفتار ما تعیینکننده است؛ چون اغلب چنین کاری بههمان میزان که تایید/همدلی با دریافتکنندهی پسند است، از دید طرف مقابل چیزی جز تکذیب/ریشخند او نیست و گمان کنم این کار بهخودیخود چیزی جز حاشیهسازی ناموجه نباشد آنهم برای فضایی که تقریباً هیچ ربطی به ثبتکنندگان پسند ندارد. چندی پیش وقت چشمگیری را به خواندن بحث دو نفر از انسانهای گرانقدر این فضای مجازی صرف کردم (که یکی آوازهی بهحقی نیز در دنیای بیرونی دارد) و آگاهانه از ثبت پسند خود پای نظر هر کدام دوری جستم. نسبت به بحثهای دوستان نزدیکم با دیگران نیز کوشش میکنم به چنین رهیافتی پایبند باشم. گمانم بر آن است که اگر دیگران نیز این شیوه را در پیش بگیرند به خرد و نیکی نزدیکتر است.
قاطی نکردن مرزها، به دلیری و استقلال اندیشه و شخصیت فردی بازبسته است. کثیر میلیونی از ما ایرانیها خیلی سخت می تونیم مرزها رااز یکدیگر جدا کنیم. اکثرا مخلوطی از دانسته ها و نفهمیها و شایعات و احتمالات و عواطف و مدیونیها و خوشم میاد و نمیادها و رفاقتها و غیره و ذالک را در کلیدی ترین مسائل، دخالت می دهیم و حال و هوای خودمون و دیگرون را تراشه می زنیم و مسئله را خاتمه می دهیم به جای آنکه حلّ و فصل کنیم. این دامنه فقط به مناسبات اجتماعی ی افراد ختم نمیشه، حتّا عرصه ی حکومتها و مثلا تحقیقات آکادمیکی و غیره و ذالک را نیز در بر می گیره. خلاصه مکافاتیه این دیگ قاطی پز ایرانی.
پاسخحذفیکی از نکاتی که آدمی را از گفتگوی جدی و اصلا خود گفتگو دلسرد می کند..خلط حوزه ها بد بلایی است که دامن اندیشه و اندیشیدن ایرانی را رها نمی کند.
حذفیحیاجان می شود اضافه کرد که نویسنده یا گفتگو کننده هم باید بتواند فراتر و جداتر از هورّاهای اطرافیان گفتگوی خود را پیش ببرد.بهتر میدانی که فرآیند سالم و منطقی حصول یک ایده یا نظر ، به میزان زیادی به دور از هیجانات و عواطف و احساسات طی می شود.دلیلی ندارد که فرآیند طی شده را قربانی نوسانات هیجانی یا عاطفی کرد؛که تحت این شرایط سخن گفتن از اندیشه و سیر منطقی حصول آن بی مورد خواهد بود.
حذفسلام دوست عزیز
پاسخحذفروزگارت خوش
من از پرتابه اومدم. خواستم بهت بگم اگه خواستی مینیمال هاتو جایی غیر از وبلاگت بنویسی پرتابه به شدت توصیه میشه. به خصوص این که هیچ محدودیتی تو نوشتن نداری.
پیشاپیش خوش اومدی به پرتابه
http://www.4shared.com/office/AaZFregl/Hengamehay_Afsoungar.html
پاسخحذف