از محمدعلی فروغی نامهای یافت شده خطاب به دوستی ناشناس و در پاسخ به اتهامات محمد مصدق. تاریخ نگارش آن باید بین تیر ۱۳۰۵ تا خرداد ۱۳۰۶ (سالهای آغازین سلطنت پهلوی) باشد چرا که فروغی اشارهی صریحی دارد به پیشنهاد رضاشاه پهلوی و مستوفی الممالک برای پذیرش وزارت جنگ. مصدق (در نطقی احساسی و آتشین) به فروغی اتهام وطنفروشی و خیانت میزند آنهم با دو دروغ بزرگ: اعادهی حق کاپیتولاسیون به روسیه و تصدیق مطالبات دولت انگلیس از ایران. اولی کذب محض است و روایت فروغی نشان میدهد که تنها تقاضای روسها آن بوده که حالا که این حق از ما گرفته شده، از دیگر دول نیز سلب شود (چنانکه او میگوید در عقد معاهدات اخیر با ترکیه و لهستان نیز بر الغای کاپیتولاسیون تصریح کرده است) و دومی داستانی است که آغازش به سالهای واپسین سلطنت قاجار (پس از جنگ جهانی اول) بازمیگردد و بهقول فروغی اگر انتقادی هست باید خطاب به کسانی باشد که برای دولت ایران قرض درست کردهاند و نه آنانکه با مذاکرات (در کابینهی سردار سپه تا کنون) بریتانیا را از بیش از نصف دعاوی خود عقب راندهاند و با شروع روند بازپرداخت آن از بیاعتباری دولت (نزد جهانیان) جلوگیری کردهاند. در این نامه و دفاعیات فروغی در برابر مصدق چهبسا نکتههای ظریفی هست از شناخت روحیهای که بعدها کشور را به مرز بیثباتی و بنبست سیاسی کشاند.
پارهای از مرقومهی فروغی را که نشانگر دیدگاه او به شخصیت مصدق است اینجا میآورم: «من در دورهی پنجم شورای ملی، که باز ایشان وکالت داشتند، دیده بودم که با اصرار فوقالعاده مکرر به آقای میرزا حسینخان پیرنیا (مؤتمن الملک)، که رئیس مجلس بودند، حمله میکردند و آن مرد محترم را مورد تنقید با لحن شدید قرار میدادند. ... در این موقع هم از حملات آقای مصدق نسبت به خودم، با اینکه خیانتی نکردهام، بر تعجبم افزود. چون بیانات ایشان را تا آخر خواندم، دیدم درد شدیدی در دل دارند از اینکه بنده مدت زیادی در کابینههای متوالی وزیر و اخیراً رئیسالوزرا بودهام... پس مشکلم راجع به آقای مصدق حل شد و دانستم اقتضای طبیعتش این است و به علاوه هر کس برای پیشرفت کار خود، بر حسب ذوق و فطرت خویش، راهی را اختیار میکند؛ مصدق هم این راه را اختیار کرده است که بیجهت یا با جهت به اشخاص حمله کند و در راه دلسوزی وطن اظهار شجاعت نماید. مختصر، جوان است و جویای نام آمده است. اظهار مسلمانی هم که مایه ندارد. در مجلس شورای ملی قرآن از جیب یا شمایل از بغل درمیآوریم و زهرهی همه کس را آب میکنیم. با این تفصیل، کار به کام است و کیست که بتواند در مسلمانی و وطندوستی مصدق شک نماید. اما رویهی من غیر از این است و تو میدانی که از اول عمر خود تا کنون نه شارلاتانی کردهام، نه خودستایی؛ نه هوچی بودهام، نه آنتریکباز؛ ... تنها ادعای من این است که به قدر قوه در خدمت به مملکت کوشیدهام و با اشخاصی که همقدم شدهام صمیمیت داشتهام و ... از خیانتکاری احتراز کردهام... و اگر در این مشروحه از خودم و مصدق حرفی میزنم برای خودستایی یا تضیع او نیست؛ حقیقت حال را بیان میکنم و باقی را به خدا بازمیگذارم. زیرا هر چند هیچ وقت قرآن و شمایل از جیب و بغل بیرون درنیاوردهام، کاملاً معتقدم که در عالم حقیقتی هست و... هو نعم الوکیل.»
رجوع کنید به:
«سیاستنامهی ذکاءالملک» (مقالهها، نامهها و سخنرانیهای محمدعلی فروغی)، به اهتمام ایرج افشار و هرمز همایونپور، نشر کتاب روشن، چاپ دوم، ۱۳۹۰، صفحات ۲۸۸ تا ۲۹۴
در همین زمینه:
دکتر محمد مصدق و محمدعلی فروغی: دو روش و منش سیاستورزی در ایران معاصر / علی میرفطروس
پارهای از مرقومهی فروغی را که نشانگر دیدگاه او به شخصیت مصدق است اینجا میآورم: «من در دورهی پنجم شورای ملی، که باز ایشان وکالت داشتند، دیده بودم که با اصرار فوقالعاده مکرر به آقای میرزا حسینخان پیرنیا (مؤتمن الملک)، که رئیس مجلس بودند، حمله میکردند و آن مرد محترم را مورد تنقید با لحن شدید قرار میدادند. ... در این موقع هم از حملات آقای مصدق نسبت به خودم، با اینکه خیانتی نکردهام، بر تعجبم افزود. چون بیانات ایشان را تا آخر خواندم، دیدم درد شدیدی در دل دارند از اینکه بنده مدت زیادی در کابینههای متوالی وزیر و اخیراً رئیسالوزرا بودهام... پس مشکلم راجع به آقای مصدق حل شد و دانستم اقتضای طبیعتش این است و به علاوه هر کس برای پیشرفت کار خود، بر حسب ذوق و فطرت خویش، راهی را اختیار میکند؛ مصدق هم این راه را اختیار کرده است که بیجهت یا با جهت به اشخاص حمله کند و در راه دلسوزی وطن اظهار شجاعت نماید. مختصر، جوان است و جویای نام آمده است. اظهار مسلمانی هم که مایه ندارد. در مجلس شورای ملی قرآن از جیب یا شمایل از بغل درمیآوریم و زهرهی همه کس را آب میکنیم. با این تفصیل، کار به کام است و کیست که بتواند در مسلمانی و وطندوستی مصدق شک نماید. اما رویهی من غیر از این است و تو میدانی که از اول عمر خود تا کنون نه شارلاتانی کردهام، نه خودستایی؛ نه هوچی بودهام، نه آنتریکباز؛ ... تنها ادعای من این است که به قدر قوه در خدمت به مملکت کوشیدهام و با اشخاصی که همقدم شدهام صمیمیت داشتهام و ... از خیانتکاری احتراز کردهام... و اگر در این مشروحه از خودم و مصدق حرفی میزنم برای خودستایی یا تضیع او نیست؛ حقیقت حال را بیان میکنم و باقی را به خدا بازمیگذارم. زیرا هر چند هیچ وقت قرآن و شمایل از جیب و بغل بیرون درنیاوردهام، کاملاً معتقدم که در عالم حقیقتی هست و... هو نعم الوکیل.»
رجوع کنید به:
«سیاستنامهی ذکاءالملک» (مقالهها، نامهها و سخنرانیهای محمدعلی فروغی)، به اهتمام ایرج افشار و هرمز همایونپور، نشر کتاب روشن، چاپ دوم، ۱۳۹۰، صفحات ۲۸۸ تا ۲۹۴
در همین زمینه:
دکتر محمد مصدق و محمدعلی فروغی: دو روش و منش سیاستورزی در ایران معاصر / علی میرفطروس