بلادونا (پورناستارِ دوستداشتنیِ من!) پیش از شروع به بازی در هر یک از کارهایش مدتی را به ریلکسیشن و مدیتیشن میپردازد. نتیجه اینکه او پس از هر بازی احساس میکند که از تک تکِ عضلههای بدنش بهره برده است.
بلادونا افزون بر تعهد به کار، بیش از هر چیز به تنِ خود متعهد است.
وبلاگش را که بخوانید میفهمید همه چیز در زندگیاش سرِ جای خودش است، پرشور و از همه مهمتر اینکه بسیار شاد است.
آن فاصلهی بینِ دو دندانِ جلو خیلی خیلی بهش میاد!
بلادونای من بسی معصوم، طبیعی و زیباست!
به قولِ معروف:
بدان کمر نرسد دستِ هر گدا حافظ
خزانهای به کف آور ز گنجِ قارون بیش
آفرین!
پاسخحذفنی لبک
اجازه هست بگویم سلیقهتان هم سامی است؟ طبیعتن از روی قیافه و اندام محبوبتان میگویم.
پاسخحذفدر سومین جلسه داستان خوانی، داستان «به خاطر تو» نوشته سارا عرفانی توسط آقای مصطفی جمشیدی نقد و بررسی خواهد شد.
پاسخحذفاز علاقمندان به داستان نویسی دعوت می شود تا در این جلسه حضور به هم رسانند.
زمان: دوشنبه 8 مهر ماه. ساعت 16 الی 18 (به صرف افطار)
مکان: سرای اهل قلم
خیابان فلسطین جنوبی - کوچه خواجه نصیر - پلاک ۱۰ (تلفن ۶۶۹۶۶۱۵۶)
یحیاخان ، دنبال یه موقعیت مناسب بودم تا یه عذرخواهی را که بدهکارم ادا کنم ولی خب حالا گرچه تناسبی با این پست نداره ولی میگم. من جایی گفته بودم گیرهای مخلوق به اسلام را اصیل نمییابم ، حالا میگم شرمنده .ایرادی اداب ناشناسانه بود و اشتباه، خلاصه کلام حلال کن. بعد هم اقا روراست سلیقه خاصی داری ، ولی به نظر من این سرکار بلادونا مالی نیامد، شاید فیلماشو ادم ببینه نظرش عوض شه. ولی من تیپای مریل استریپی یا فریبا داوودی مهاجرو تو این مایه ها رو دوس دارم. ولی یحیاخان شدیدا معتقدم س/ک/س در انسان ، بیش و پیش از زمینه فیزیکی زمینه غیر فیزیکی داره(توضیحش طولانی یه) . و نمیدونم چرا در باره متافیزیک س/ک/س - مسئله ای به این مهمی - کم بحث و فحص شده. اگر هم منابع غیرفارسی هم باشه ما که بیخبریم. خلاصه که این شهوت بد دردسری یه ، البته شاید واسه افرادی مثل من که زود از هر رابطه ای سیر میشوند. و برای همینه که میگم برای من س/ک/س یه مقوله سایکولوژیک-متافیزیکاله. اگه مسئله فیزیکی بود مشکلی نبود ، روزی یه مدل هم تواین مملکت کار سختی نیست، ولی روراست هنوز ارضاء روحی/ روانی رو عمیقا تجربه نکردم و هنوز نمیدونم از س/ک/س دقیقا چی میخوام. خلاصه ای دو صد لعنت بر این شهوت باد.
پاسخحذفمنوچهرِ گرامی!
پاسخحذفاول:
«حلال کن!» یعنی چه؟ واقعاً باور دارم که امثالِ ما باید در گزینشِ واژگان نیز تا حدِ امکان از اصطلاحاتی که رنگِ دینی و مذهبی دارد دوری جوییم. «حلالکردن» برایِ کسانی ست که رضایتِ فرد را میخواهند تا در سرایِ دیگری که به آنها وعده داده شده در ناز و نعمت بهسر برند و خدایِ نکرده گرفتارِ دوزخ نگردند.
دوم:
و اما داوریِ شما در بابِ رویکردِ من نسبت به اسلام چنانکه پیداست یک نظر نسبت به باورهایِ من است نه نسبت به خودِ من. بنابراین از اساس جایی برایِ رضایت یا عدمِ رضایتِ من در اینجا نیست. در واقع در اینجا هیچ خطایِ اخلاقی رخ نداده که نیاز به پشیمانی یا کسبِ رضایت از کسی داشته باشد.
سوم:
من سادهترین عکسِ بلادونا را برایِ اینجا برگزیدم. با اینحال این امور بیشتر به ذوقِ فردی بازمیگردد و نزدِ من بلادونا زیباترین، نازترین و جذابترین پورناستاری ست که میشناسم. معصومیتِ کودکانه و دلپذیری در وجودِ اوست.
سلام
پاسخحذفاگه شما دوست داشتین واگه دوستای قبلی من که وبلاگم(لواشک) رو می خوندن به اینجا میان باید بگم این وبلاگ جدید منه که می تونین ببینینش.
http://fanusedaryaei.blogspot.com
یحیای عزیز! علت پوزش من چه بود؟ شاید از کامنت من در پست خداحافظی مخلوق چنین برداشتی نمیشد ولی در واقع ایراد من ایرادی بر انگیخته بود و نه انگیزه. اینکه چه گمانی داشتم بماند. من در انزمان اسلام را افسانه ای نسبتا مفید و کم ضرر و در صورت اصلاح باز هم کم ضررتر میدانستم ولی فی الحال به دلایل عدیده چنین نمیاندیشم. ذکر این نکته از این جهت بود که در چارچوب چنین باوری انتقادهای مخلوق را حمل بر انگیخته میکردم ، وخلاصه کلام خامی بود . باز هم شرمنده. موفق باشی!
پاسخحذفسلام
پاسخحذفاين مطلب چيه نوشتي؟
اگه ناراحت نميشي بايد بگم برات واقعا متاسفم.
سلام!
پاسخحذفدیدم در وبلاگت میانِ فلسفه، قرآن و دفاع از حجاب جمع کردهای. مدعی شدی که حجاب زیبایی را پوشیده نگاه میدارد تا آرامش را جایگزینِ آن کند.
با این اوصاف وقتی به این وبلاگ آمدی با نگاهی گذرا باید میفهمیدی به جایی آمدهای که هیچ با طبعِ دینخویِ تو سازگار نیست. اینجا فلسفهورزی امتناعِ تام با سرسپردگی به کتابِ محمد دارد و حجاب چیزی جز سرکوبِ زنانگی نیست و بهجایِ آرامش نیز چیزی جز تظاهر و عقده در میانِ اسلامپناهان به ارمغان نیاورده است.
اما صرفاً برایِ آنکه بر تاسفِ تو و روشنشدنِ تکلیفت با این وبلاگ بیفزایم باید بگویم که نزدِ من ارزشِ یک تارِ مویِ بلادونا فراتر از کلِ وجودِ محمدبنعبدالله است درست به همان دلیل که ارزشِ زندگی فراتر از مرگ و ارزشِ هستی فراتر از نیستی است.
بدبنوسیله تصحیح میشود:...درچارچوب چنین باوری انتقادهای مخلوق را حمل بر انگیزه میکردم،...
پاسخحذفمنوچهر