۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه

من آن ام که رستم بود پهلوان

خامنه‌ای در نمازجمعه‌ی بیستمِ شهریور همچون گذشته‌ پاره‌ای از خودبزرگ‌بینی‌ها و خیال‌های خوشِ خود را برون فکند. از آن زمره اما قیاسِ این روزها با دهه‌ی شصت و از همه بی‌تناسب‌تر مقایسه‌ی خودش با خمینی بسیار شگفت‌انگیز بود!
چرا که در زمانِ بنی‌صدر کفه‌ی نیروهای انقلابی به‌سوی خمینی سنگین بود و خطِ امام یک جناحِ قدرتمند و کمابیش یکپارچه در برابرِ اولین رئیس‌جمهور بود. اما در زمانِ خامنه‌ای درست به‌عکس کفه‌ی نیروهای انقلابی به‌جانبِ موسوی سنگین است و نه تنها در خانواده‌ی انقلاب یکپارچگیِ پیشین وجود ندارد که شکافی بزرگ در دلِ آن دهان باز کرده است و هر روز نیز بر عمقِ این گسست افزوده می‌شود.
از همه‌ی اینها گذشته گویا خامنه‌ای فراموش کرده که کوچک‌ترین بهره‌ای از کاریزما و نفوذِ خمینی را در ذهن و قلبِ توده‌ی ایرانیان ندارد (که متاسفانه بنیانگذار این فره‌ی اهریمنی را داشت و به‌پشتوانه‌اش هر جنایتی خواست انجام داد). بهتِ ناشی از عزلِ آیت‌الله منتظری در خانواده‌ی انقلاب تنها به پشتوانه‌ی همین نفوذِ خمینی به بحران بدل نشد. اما دستورِ خامنه‌ای برای بازداشتِ موسوی، کروبی یا خاتمی نه تنها بحرانِ به‌راستی موجود را صدچندان می‌کند که در حکمِ کوبیدنِ میخ بر تابوتِ رژیمِ اسلامی است. به‌هرحال نباید از یاد برد که خامنه‌ای در بهترین حالت کاریکاتورِ خمینی است و حتی از انجامِ درستِ یک کودتای حکومتی نیز ناتوان.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر