متن پیش رو در پاسخ به دعوت بیبیسی برای نظرخواهی دربارهی مراسم بزرگداشت کورُش نوشته شد که البته صلاح ندیدند آنرا چاپ کنند. در
صفحهی مربوطه میتوانید پاسخهای شایستهی انتشار را بخوانید.
«گردهمایی پاسارگاد در کلیت خود نفی رژیم اسلامی بود و گویا در این اختلافی نیست. اما بزرگداشت کورُش دستِکم پنج واقعیت را پیش روی ما گذاشت.
نخست، بزرگنمایی اندک شعارهای عربستیز است که در آن زمینه و شرایط خاص میتوان خوشبینانه به مقابله با ایدئولوژی اسلامی ترجمهاش کرد و بدبینانه همان را در گسترهای که روی داده محکوم نمود. انصاف حکم میکرد که قرائن خلاف را در دیگر شعارها نادیده نگرفت. اما پارهای از چپ ایرانی بهخیال نقد فاشیسم به جنگ مردمانی رفتند که از فساد و تباهی نظام فاشیستی به جان آمدهاند. ندیدن این عصیان ضد اقتدار اسلامی و در برج عاج روشنفکرانه آرمیدن و معترضان را به چوب نژادپرستی راندن، آسانترین راه است.
دوم، مرزبندی روشن معترضان با ناسیونالیسم شیعی است. در شعارها جمهوری اسلامی آشکارا با ستمگری و ستیزهجویی یکی دانسته شد و نیز دخالت خونبار در سوریه محکوم گردید.
سوم، بر آفتاب افکنده شدن بیمایگی واکنشهایی بود که باستانگرایانِ تندرو ضد بیانیه شاهزاده ابراز کردند؛ یعنی باورمندان به این پندار پریشان که میتوان پروژه دینگردانی را در سطح ملی به راه انداخت و ایرانیان را به دین زرتشت درآورد.
چهارم، اهمیت این رخداد بهعنوان نخستین صدای رسای اعتراض نسل جوان است در نفی ارزش انقلاب بهمن ماه. فارغ از تناقضات انقلابیان در تفسیر هنگامه انقلاب و آوار کردن تمامی مسئولیت تاریخ بر گرده یک شخص یا تقدیرگرایی تاریخی، چهار دهه سکوت یا تجاهل یا انکار نسبت به گردنهای از گذشته نزدیک این ملت که کل سرزمین و باشندگان آن را تا نسلهای آینده به سقوط و نیستی کشاند در فریادهای «جاوید شاه!» پاسارگاد پاسخ گرفت. چنین رویدادی ازینجهت افسوسبرانگیز است که میتواند نشاندهنده به پایان رسیدن فرصت مخالفان رژيم پیشین برای مواجهه انتقادی و رادیکال با کارنامه خود باشد. این بیمسئولیتی تاریخی یکجا باید باز ایستانده میشد و نگرانی پدیدآمده از اقبال عمومی به خاندان پهلوی در میان اپوزیسیونِ هر دو رژیم میتواند بهجای نادیدهگیری دلالتهای سیاسی هفتم آبان، به خودسنجشگری و درنگ بر امکان یک ائتلاف گسترده ضد نظام اسلامی برای نجات ایران بینجامد و دستِکم این امیدواری و نیکنگری را نباید فرو گذاشت.
مسئله پنجم هم رویکرد گروههای سیاسی بود. در موضعگیریهای رسمی اینان (حتی از سوی سلطنتطلبان سنتی) بهنحوی کاملاً آگاهانه کوچکترین اشارهای به شعارهای چشمگیر در پشتیبانی از نهاد پادشاهی مشروطه با ارجاع مستقیم آن به شخص رضا پهلوی وجود ندارد.
بهفرجام، هفتم آبان هم زنگ خطری برای تاراجگری بیحساب رژیم اسلامی بود و هم هشداری برای ارتدوکسی سیاسیِ ناواقعگرای اپوزیسیون.»