۱۳۸۷ تیر ۲۳, یکشنبه

یادگار علیلان

یادگارِ زریران یک نمایشِ ضعیف بود که حضورِ آن بچه‌ی کوچولو همراه با تفنگِ اسباب‌بازی این نمایشِ ضعیف را به یک افتضاح بدل ساخت. در واقع آخرین بخشِ این نمایش تیر خلاصی بود بر تمامِ آن بنای سستی که قطب‌الدینِ صادقی تلاش کرده بود از واژگونی‌اش جلوگیری کند.
چه غلوهایِ پوچی! چه حماسه‌ی بد اجرایی! واقعاً عبارتِ "زنِ شوی‌مند" به چه معناست و این چه اشتباهِ مضحکی ست که لقبِ یکی از سردارانِ ایران‌زمین را "فلانیِ پرهیزکار" بنامی و دشمنِ تورانی او را "فلانیِ پرهیزکارِ پلید" خطاب کند؟ این پارادوکسِ رقت‌آوری که در این ترکیب رخ داده، سرچشمه‌اش از کجاست؟ هر چه خوبی و القابِ دهن‌پرکن است برای ایران بود و هر چه بدی و القابِ دهن‌سرویس‌کن است برای توران.

پی‌نوشت:
آن صحنه‌های اسلو موشن‌ که نیزه از دستِ فرزندِ زریر پرتاب می‌شد و به‌وسیله‌ی روحِ پدرش به قلبِ دشمنِ دون فرو می‌رفت، در تاریخِ تئاترِ ایران جاودان خواهد شد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر