مدتها بود که مفهومِ «پارسایی» در آرای محمدرضا نیکفر بدل به پرسشِ ذهنیِ من شده بود. شاید نزدیک به یکسال و نیم پیش بود که با خواندنِ نقدِ قویِ عبدیِ کلانتری با عنوانِ «در انتقاد از اخلاقگراییِ نیکفر» نامهای به او نگاشتم و پارهای از نظراتم را در بابِ مفهومِ «پارسایی» برایش نوشتم. آن زمان عبدیِ عزیز از من خواست که آنچه در آن نامه نوشته بودم را بهصورتِ مقالهای دربیاورم تا آن را چاپ کند. من از او فرصت خواستم تا در این مورد بیشتر بخوانم و جنبههای دیگرِ مرتبط با این موضوع را نیز بر رسم. در این مدت عبدی هر از چندی جویای پیشرفتِ کار میشد و در واقع با این کار گوشزد میکرد که این تنبلی و کندی نشانهی خوبی نیست. او بهدرستی گفت که اندیشیدن در هنگامِ نوشتن امکانِ تحقق مییابد و در واقع این دو، دو روندِ جدا از یکدیگر نیستند و باز هم به بیانِ سادهتر باید بهطورِ جدی دست به قلم شد تا سپس اندیشهها و باریکبینیها نیز آرام آرام در ذهن سر برآورند. اما با تمامِ تاخیری که در نگاشتنِ این نقد مرتکب شدم، بهفرجام آن را به پایان بردم و البته تنها مشوقِ من در بهسرانجام رساندنِ این نوشتار عبدیِ کلانتری بود و بس!
پس از آنکه مقاله به مرحلهای رسید که مرا کمابیش راضی میساخت، آن را برای سرانگشتِ گرانقدرم فرستادم و او همانندِ همیشه کریمانه و با ژرفنگری متن را خواند و از لحاظِ نگارشی و محتوایی نکاتِ بسیار مهمی را به من یادآور شد. سرانگشت متن را بسیار دقیق میخواند و تفاوتِ روشنی و ابهام را خیلی خوب میداند و درک میکند. او با تیزبینی تشخیص میدهد کجای متن نارسا و مبهم است و کجا نویسنده به وادیِ زیادهگویی و درازهگویی درغلتیده است. اینها همگی وجوهِ برتریِ او نسبت به پیرامونیانِ من است و نیز حاصلِ تعهدِ درونی و استوارِ سرانگشت به زبانِ فارسی و بایستههای آن. افزون بر این، درونمایه و مضمونِ نوشتار نیز در چند فراز به اشتباهاتِ فاحشی درافتاده بود که زنهارِ سرانگشت سببِ برطرف شدنِ این نادرستیها پیش از انتشارِ مقاله گردید. از سرانگشتِ بزرگوارم بابتِ وقت و دقتی که صرفِ این نوشتار کرد، سپاسگزارم!
با اینکه گمان میکردم این بار دیگر از ویرایشهای چندباره پرهیز کردهام اما باز هم وسواسِ حذف و اضافه و خصوصاً لزومِ بازخوانیِ واپسینِ آرای نیکفر در نوشتارِ «دین – اصلاحگری» که طبعاً سببِ گشودنِ فصلِ نوینی ذیلِ «تحلیلِ پارسایی» با عنوانِ «پارسایی بهمثابهی بدیلِ دینپیرایی» و بازنگریِ سرتاسریِ مقاله گردید، امکانِ بسنده کردن به نسخهی ابتداییِ نوشتار را از میان برد. در اینجا وظیفهی خود میدانم از شکیباییِ عبدیِ کلانتری نسبت به این وسواسِ ویرایشیام و زحمتی که برای چاپِ متن متقبل شد، سپاسگزاری کنم!
نسخهی ابتداییِ این نوشتار در نیلگونِ زمانه چاپ شد و آخرین ویرایشِ آن نیز اکنون در سایتِ نیلگون قرار دارد.
(نسخهی پیدیافِ نوشتار)
پس از آنکه مقاله به مرحلهای رسید که مرا کمابیش راضی میساخت، آن را برای سرانگشتِ گرانقدرم فرستادم و او همانندِ همیشه کریمانه و با ژرفنگری متن را خواند و از لحاظِ نگارشی و محتوایی نکاتِ بسیار مهمی را به من یادآور شد. سرانگشت متن را بسیار دقیق میخواند و تفاوتِ روشنی و ابهام را خیلی خوب میداند و درک میکند. او با تیزبینی تشخیص میدهد کجای متن نارسا و مبهم است و کجا نویسنده به وادیِ زیادهگویی و درازهگویی درغلتیده است. اینها همگی وجوهِ برتریِ او نسبت به پیرامونیانِ من است و نیز حاصلِ تعهدِ درونی و استوارِ سرانگشت به زبانِ فارسی و بایستههای آن. افزون بر این، درونمایه و مضمونِ نوشتار نیز در چند فراز به اشتباهاتِ فاحشی درافتاده بود که زنهارِ سرانگشت سببِ برطرف شدنِ این نادرستیها پیش از انتشارِ مقاله گردید. از سرانگشتِ بزرگوارم بابتِ وقت و دقتی که صرفِ این نوشتار کرد، سپاسگزارم!
با اینکه گمان میکردم این بار دیگر از ویرایشهای چندباره پرهیز کردهام اما باز هم وسواسِ حذف و اضافه و خصوصاً لزومِ بازخوانیِ واپسینِ آرای نیکفر در نوشتارِ «دین – اصلاحگری» که طبعاً سببِ گشودنِ فصلِ نوینی ذیلِ «تحلیلِ پارسایی» با عنوانِ «پارسایی بهمثابهی بدیلِ دینپیرایی» و بازنگریِ سرتاسریِ مقاله گردید، امکانِ بسنده کردن به نسخهی ابتداییِ نوشتار را از میان برد. در اینجا وظیفهی خود میدانم از شکیباییِ عبدیِ کلانتری نسبت به این وسواسِ ویرایشیام و زحمتی که برای چاپِ متن متقبل شد، سپاسگزاری کنم!
نسخهی ابتداییِ این نوشتار در نیلگونِ زمانه چاپ شد و آخرین ویرایشِ آن نیز اکنون در سایتِ نیلگون قرار دارد.
(نسخهی پیدیافِ نوشتار)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر