با فزونییافتن بگیر و ببندهای حکومت بر سر پوشش زنان شاهد رویکردی از سوی دوستانم هستم که بههیچرو پذیرفتنی نیست. از ویژگیهای این رویکرد میتوان به محافظهکاری نابهجا و خودفریبی ناموجه آن اشاره کرد. زبان نوشتههایی که در مواجهه با فعالیت دوبارهی «گشت ارشاد» در حسبحالها دیدم بهروشنی لحن «خواهش» و «درخواست از سر عجز» داشت. ترجیعبند «این وضعیت شایستهی زنان سرزمین من نیست» بر شدت آن ناتوانی بسی افزوده بود. گفتن شعر و نثر برای واقعیتی که ریشههای سترگ در بدنهی اجتماعی و سیاسی دارد جز نشانهی استیصال است؟ اینکه باورمندانه یادداشتهایی را بازنشر کنیم که از دولت روحانی میخواهد امید مردم را ناامید نکند معنایی جز فریب خود و دیگری دارد؟ خوب است دوستان بگویند چرا حکومت میبایست با روی کار آمدن دولت مطلوب آنان از ماجرای حجاب اجباری پا پس بکشد! مگر چه اتفاقی افتاده که نظام باید خود را ناگزیر از جمعکردن بساط بازداشت و تحقیر مردم ببیند؟ وانمود کردن تغییر چیزی که ثبات خود را هر روزه در چشمان ما فرو میکند چه منطقی دارد؟ با این اوصاف، دستور حسن روحانی به وزارت کشور مبنی بر «پرهیز نیروی انتظامی از افراط و تفریط در امر عفاف و حجاب» را باید دهنکجی به مطالبات رایدهندگان به او بدانیم. چرا بهجای هماوردی با «ایدئولوژی حجاب» بهگونهای رفتار میکنیم که گویا حجاب اجباری از ملحقات اتفاقی و غیرضروری جمهوری اسلامی است؟ دوستان عزیز! رژيم اسلامی در اجرای آنچه درست میداند با ما هیچ تعارفی ندارد اما گویا ما بر سر حق و حقوق خودمان با رژیم اسلامی بیش از اندازه رودربایستی داریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر