ازت ممنونم!
تازه امشب فهمیدم که چرا اون دفعه ازم پرسیدی: آپارتمانت دربون داره یا نه؟
تو قشنگترین هدیه رو برام فرستادی: مهربونیتو
این زیباترین تولدی بود که یک "مرده" تابحال داشته.
ناز صدات و زلالی وجودت در لابلای جملههائی که برام نوشته بودی، موج میزد.
امشب گریه کردم...
گریه کردم بخاطر اینهمه مهربونی که تو نثار مردهای مثل من کردی...
گریه کردم بخاطر صدای آشنا و دلانگیز تو که دائم توی گوشهام جملاتت رو زمزمه میکنه:
تازیانه ام بزن
بیهودگی برهنه های تنم
خواهش خاک
و
عطش آسمان
می گ س ل ام
با ضرب تازیانه ات
برهنه
قدیس
خواهم شد