۱۳۸۴ مهر ۳, یکشنبه

وفات

















سحرگاه امروز بود…
روزی که من با تمام اشتباهات، حماقت‌ها، رؤیاها، ترس‌ها و اضطراب‌های وجودی‌ام متولد شدم.
روزی که یک "مرده" در قالب نوزادی بدنیا آمد و اشتباها بر او نام "زنده" نهادند.
"مرده‌ای نابهنگام" در حال دست و پا زدن
در حال زار زدن
من یگانه مرده‌ای هستم که هنوز زیستن را از یاد نبرده‌ام.
مرده‌ای تنها
مرگ من را جشن بگیرید!

۵ نظر:

  1. تلخ از تولدت گفتي، اما من بازم بهت تبريك مي گم :)

    پاسخحذف
  2. ای بابا!
    این چه متنیه! تو هم که بدتر از من روز تولدت هنوز بعد از سالها گریه می کنی/تبریک

    پاسخحذف
  3. مرگت مبارک...راستي من نميدونم زندم يا مرده.آخه روحم چند سال پيش خودکشي کرد!!

    پاسخحذف
  4. به هر حال اگه ميخواي با اين حرفا از زير بار کيک دادن به ما در بري فايده نداره.در مورد هديه تولد هم بايد بگم که ...راستش چيزه...حالا تو کيکو بده...

    پاسخحذف
  5. salam
    tavallodet....
    vel kon be har hal che dorost che eshtebah vagheiat motovalled shodane mast ke hast pas bayad say konim az zendegy bahre begirim ta dige zarar nakonim
    har salet shadtar az parsal bashe
    PIROOZ BASHY

    پاسخحذف