نگاهی به نقد اميد مهرگان بر کتاب "در شناخت نيچه" و پاسخ حامد فولادوند به او يکبار ديگر نشان داد که ما ايرانیها بيشتر از آنکه دغدغهی مدلل ساختن ادعاهایمان را داشته باشيم، تمام خلاقيت و کوشش خود را صرف نثار کردن انواع طعنه، کنايه و توهين و زدن برچسبهای مختلف بطرف مقابل میکنيم.
از اين نمونهها فراوان يافت میشود... مثلا محمد رضا نيکفر در مجلهی "نگاه نو" يکی از ترجمههای يدالله موقن از ارنست کاسيرر ( يکی از نئوکانتیهای معاصر ) را نقد کرد. ولی موقن در جوابيهی خود بهسراغ انگيزههای نيکفر از اين نقد رفت و گفت که نيکفر به اين خاطر ترجمهی او را نقد کرده که با روشنگری و مدرنيزم سر ناسازگاری دارد!!!
طعنه و کنايههائی که موسی غنی نژاد و محمد علی همايون کاتوزيان بر سر بحث از سوسياليزم و ليبراليزم نثار هم کردند نيز نمونهای ديگر است...
اما شخصا نمیتوانم اظهار تاسف نکنم از نگاه سراپا تحقيرآميزی که فولادوند به اميد مهرگان داشت.
اينکه مهرگان يک ناقد جوان است يقينا نقدشونده را تحريک میکند که تحقير او بهسبب کم سن و سال بودنش را سپری قرار دهد در برابر نقدهای مطرح شده و اين نوع رفتار از جانب کسی که ادعای فضل و فرهنگ دارد، بمراتب چندشآورتر است. گو اينکه در دعوای طرح شده شخصا همدلی بيشتری با مهرگان دارم تا با فولادوند.
جالب است بدانيد که يکی از مقالهنويسان کتاب "در شناخت نيچه"، در يکی ديگر از آثارشان چنين افاضه فرمودهاند:
"نيچه خيلی خوب نابودی تمدن غرب را پيشبينی کرد و اثری نوشت با عنوان چنين گفت زرتشت و من يقين دارم اگر بيشتر عمر میکرد به تمام حقيقت دست میيافت و کتابی مینوشت با عنوان چنين گفت قرآن"؟!!
از اين نمونهها فراوان يافت میشود... مثلا محمد رضا نيکفر در مجلهی "نگاه نو" يکی از ترجمههای يدالله موقن از ارنست کاسيرر ( يکی از نئوکانتیهای معاصر ) را نقد کرد. ولی موقن در جوابيهی خود بهسراغ انگيزههای نيکفر از اين نقد رفت و گفت که نيکفر به اين خاطر ترجمهی او را نقد کرده که با روشنگری و مدرنيزم سر ناسازگاری دارد!!!
طعنه و کنايههائی که موسی غنی نژاد و محمد علی همايون کاتوزيان بر سر بحث از سوسياليزم و ليبراليزم نثار هم کردند نيز نمونهای ديگر است...
اما شخصا نمیتوانم اظهار تاسف نکنم از نگاه سراپا تحقيرآميزی که فولادوند به اميد مهرگان داشت.
اينکه مهرگان يک ناقد جوان است يقينا نقدشونده را تحريک میکند که تحقير او بهسبب کم سن و سال بودنش را سپری قرار دهد در برابر نقدهای مطرح شده و اين نوع رفتار از جانب کسی که ادعای فضل و فرهنگ دارد، بمراتب چندشآورتر است. گو اينکه در دعوای طرح شده شخصا همدلی بيشتری با مهرگان دارم تا با فولادوند.
جالب است بدانيد که يکی از مقالهنويسان کتاب "در شناخت نيچه"، در يکی ديگر از آثارشان چنين افاضه فرمودهاند:
"نيچه خيلی خوب نابودی تمدن غرب را پيشبينی کرد و اثری نوشت با عنوان چنين گفت زرتشت و من يقين دارم اگر بيشتر عمر میکرد به تمام حقيقت دست میيافت و کتابی مینوشت با عنوان چنين گفت قرآن"؟!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر