"آنتونی فلو"، فیلسوف ِ ملحد و سرشناس ِ انگلیسیتبار، دو سال ِ پیش در سن هشتاد سالگی از الحاد بهسوی آنچه رسانههای وطنی "خداباوری" نامیدند، بازگشت.
اما این خداباوری در واقع ِ امر، چیزی جز اعتقاد ِ فلو به دئیزم نبود و او خود تصریح کرد که به خدای هیچ نظام وحیانی باور پیدا نکرده است.
خدای فلو، همان "محرک اول" ارسطو بود که حداکثر "علت ِ غائی" عالم بهحساب میآمد و بس. او نه "علت فاعلی" این عالم است و نه اساسا در فضای مابعدالطبیعهی ارسطوئی، از خدائی متشخص که بتواند به عالم ِ طبیعت آگاهی داشته و درد و نیاز آدمیان را شنوا باشد، میتوان سخن گفت.
ارسطو دربارهی آفرینش الهی یا مشیت خداوندی هیچ نظریهای بیان نکرده است و خدای او یک "خدای فلسفی" بیش نیست.
خدای یک دئیست نه خالق (بهمعنای مطرح در ادیان ابراهیمی) هست و نه بهطریق اولی پیامبری فرستاده و نه کتابی که در آن سخن گفته باشد. او همانطور که فلو تاکید کرده چیزی جز "شعور مرموز موجود در عالم" نیست.
"دئیزم" بیآزارترین نوع ِ "خداباوری" در جهان است.
آنتونی فلو در زمستان سال قبل در مصاحبهای با "گری هابرماس" به ماجرای رجعتش از الحاد به خداباوری ِ طبیعی پرداخت. این مصاحبه که حاوی ِ انتقاداتی صریح از جانب فلو به اسلام و شخص ِ محمد بود (از جمله اشاره به ارزش ِ ادبی ِ کتاب مقدس و جذابیت ِ آن در قیاس با آشفتگی ِ قرآن و فربگیاش از مضامین ِ هراسانگیز و تهدیدآمیز)، در آخرین شمارهی نشریهای حوزوی به چاپ رسید.
مترجم طبق معمول مقدمهای ترحمبرانگیز و پر از مهملاتِ مرسوم برای پاسخ به شبهات (بخوانید: نقدهای آزاردهندهی) فلو نگاشت و متوجه شدم که در ترجمهی مقاله نیز جملهی آخر ِ فلو در پایان ِ مصاحبه را مثله نموده است که اینجا بخش ِ کوتاه ولی پرمعنی ِ سانسور شده را در کروشه میآورم:
هابرماس: تونی! این پرسش ِ آخر را با لبخند طرح میکنم. اما فکرش را بکنید اگر روزی با طیب ِ خاطر به مسیحیت میگرویدید و رستاخیز مسیح در نظر شما امر کاملا درستی جلوه میکرد، چه اتفاقی میافتاد؟
فلو: خوب، در این مقایسه برای رضای خدا یک چیز خواهم گفت که مسیح شخصیت ِ فوقالعاده جذابی است، [جذابیتی که پیامبر اسلام بهوضوح ِ تمام دارای آن نیست].
اما این خداباوری در واقع ِ امر، چیزی جز اعتقاد ِ فلو به دئیزم نبود و او خود تصریح کرد که به خدای هیچ نظام وحیانی باور پیدا نکرده است.
خدای فلو، همان "محرک اول" ارسطو بود که حداکثر "علت ِ غائی" عالم بهحساب میآمد و بس. او نه "علت فاعلی" این عالم است و نه اساسا در فضای مابعدالطبیعهی ارسطوئی، از خدائی متشخص که بتواند به عالم ِ طبیعت آگاهی داشته و درد و نیاز آدمیان را شنوا باشد، میتوان سخن گفت.
ارسطو دربارهی آفرینش الهی یا مشیت خداوندی هیچ نظریهای بیان نکرده است و خدای او یک "خدای فلسفی" بیش نیست.
خدای یک دئیست نه خالق (بهمعنای مطرح در ادیان ابراهیمی) هست و نه بهطریق اولی پیامبری فرستاده و نه کتابی که در آن سخن گفته باشد. او همانطور که فلو تاکید کرده چیزی جز "شعور مرموز موجود در عالم" نیست.
"دئیزم" بیآزارترین نوع ِ "خداباوری" در جهان است.
آنتونی فلو در زمستان سال قبل در مصاحبهای با "گری هابرماس" به ماجرای رجعتش از الحاد به خداباوری ِ طبیعی پرداخت. این مصاحبه که حاوی ِ انتقاداتی صریح از جانب فلو به اسلام و شخص ِ محمد بود (از جمله اشاره به ارزش ِ ادبی ِ کتاب مقدس و جذابیت ِ آن در قیاس با آشفتگی ِ قرآن و فربگیاش از مضامین ِ هراسانگیز و تهدیدآمیز)، در آخرین شمارهی نشریهای حوزوی به چاپ رسید.
مترجم طبق معمول مقدمهای ترحمبرانگیز و پر از مهملاتِ مرسوم برای پاسخ به شبهات (بخوانید: نقدهای آزاردهندهی) فلو نگاشت و متوجه شدم که در ترجمهی مقاله نیز جملهی آخر ِ فلو در پایان ِ مصاحبه را مثله نموده است که اینجا بخش ِ کوتاه ولی پرمعنی ِ سانسور شده را در کروشه میآورم:
هابرماس: تونی! این پرسش ِ آخر را با لبخند طرح میکنم. اما فکرش را بکنید اگر روزی با طیب ِ خاطر به مسیحیت میگرویدید و رستاخیز مسیح در نظر شما امر کاملا درستی جلوه میکرد، چه اتفاقی میافتاد؟
فلو: خوب، در این مقایسه برای رضای خدا یک چیز خواهم گفت که مسیح شخصیت ِ فوقالعاده جذابی است، [جذابیتی که پیامبر اسلام بهوضوح ِ تمام دارای آن نیست].
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر