در تفاوتِ میانِ "مکتب" (School) و "جنبش" (Movement) چنین گفتهاند که در مکتب با یک نظام فکری سر و کار داریم که واجدِ یک سلسله مؤلفههای معرفتی است (خواه مؤلفههای ناظر به واقع، ناظر به ارزش و یا ناظر به تکلیف).
مکتبهای گوناگون علیالقاعده با پسوندِ ایسم/ایزم (ism) مشخص میگردند. در اینجا مهم جوابهای مشترکی ست که به سؤالهای مطرح در آن داده میشود. بهعنوانِ مثال "تجربهگرایی" یک مکتب است، زیرا تجربهگرایان چند جوابِ مشخص برای سوالهای طرح شده در آن ارایه میدهند.
اما در یک "نهضت" یا "جنبش" ما با کسانی سر و کار داریم که رویکرد و گرایش مشترکی دارند و بهتعبیری تمامی آنها سؤالاتِ مشترکی با خود دارند گرچه جوابهایی که به این مسائل میدهند، یکسان و همانند نخواهد بود.
در اینجا ما مولفههای فکریِ مشترک نداریم، بلکه صرفا مسائل مشترکی داریم با پاسخهای متفاوت برای حل آنها. بهعنوانِ مثال "اگزیستانسیالیزم" یک جنبش است نه یک مکتب.
برای جنبشهایی که گاه به خطا با پسوندِ "ایزم" بهکار رفتهاند و از همین رو حیثیتای همانندِ یک مکتب برایشان توهم شده است، سه مثال در ذهن دارم که بیان میکنم:
1. Existentialism:
فیلسوفانِ اگزیستانسیالیست اگرچه همگی مسائل وجودیِ مشترکی دارند اما در پاسخ به این دغدغهها و مسائل هر یک راهی جداگانه پیمودهاند.
بهعنوانِ مثال همگی آنها مسئلهی مشترکی همانندِ "وجود خدا" دارند، ولی هر کدام از آنها به این سؤال جوابهای متفاوت و گاه حتی متضاد داده اند. (با التفات بهنمونهی مارسل و سارتر)
بنابراین در اینجا ما به یک نظام فلسفی از آراء و نظراتِ مجموعهی این فیلسوفان نخواهیم رسید.
فیلسوفانِ اگزیستانسیالیست در جواب به کمتر پرسشی با هم وفاق دارند و به این جهت نمیتوان نام "مکتبِ فلسفی" را بر آنها اطلاق نمود. تنها چیزی که در این میان وجود دارد، وفاق آنها بر نوع پرسش است و بس.
بههمین جهت برخی معتقدند که "اگزیستانسیالیزم" برای معرفی این جنبش مناسب نبوده و باید بهجای آن تعبیر "Existential Movement" را بهکار برد.
2. Spirituality:
در اینجا نیز "معنویت" یک جنبش بوده و رویکردی خاص به انسان و جهان است و با "Spiritualism" مرز مشخصی دارد. چه این دومی یک "ایزم" هست با عقایدی خاص که محصولِ تلفیق عناصری از هندوئیزم و مسیحیت میباشد.
اما "معنویت" محصولِ تجربهای تاریخی ست که هرکس باید آنرا خود بیازماید.
ما در معنویت توصیههای چون و چرا ناپذیر نداریم بلکه تمام این آموزهها باید آزموده شوند.
اساسا بدونِ "زندگی اصیل" و نوعی "خودفرمانروائی" (Autonomy) هیچ معنویتای تحققپذیر نخواهد بود.
در "معنویت" سیالیتای وجود دارد که اساسا آنرا در Spiritualism نمیتوان یافت.
اینجا نیز بهتر است تعبیر "Spiritual Movement" را بهکار برد.
تعبیراتی چون "Spiritualist" در این زمینه بیشتر رهزن خواهد بود.
3. Phenomenology:
در این مورد نیز برای "پدیدارشناسی" باید تمایزی را با "Phenomenalism" حفظ نمود.
پدیدارشناسی در دلِ خود نوعی ذاتگرائی را بههمراه دارد.
پدیدارشناسان همچنان به یک ذات (Essence) در دلِ پدیدارها قائل میباشند (نهایت آنکه چنین "ذات"ی برساختهی ذهن و آگاهی ما است)، در حالی که در دومی اساسا منکر هرگونه ذات در درونِ پدیدارها هستیم و بههمین جهت برای معرفی رویکردِ پدیدارشناسانه به امور از تعبیر Phenomenological Movement بهره میبرند.
اشتباه در تمایز نگذاشتن میانِ این دو مفهوم نیز خصوصا در عبارتهایی چون Phenomenologist و Phenomenalist بیشتر امکانِ وقوع دارد.
ارجاعات:
- برای تفاوت میان "مکتب" و "جنبش" رجوع کنید به:
فصلنامهی علوم سیاسی - سال ششم – شماره ی 22 – روششناسی در علوم سیاسی – گفت و گو با ملکیان
- برای تفاوتِ میانِ Spirituality و Spiritualism رجوع کنید به:
سنت و سکولاریزم – ملکیان – پرسشهایی پیرامونِ معنویت – صفحاتِ 360 الی 362 – صراط
- برای تفاوت میانِ Phenomenology و Phenomenalism رجوع کنید به:
1. درسگفتارهای پدیدارشناسی هوسرل – محمودِ خاتمی
- برای تفاوت میان "مکتب" و "جنبش" رجوع کنید به:
فصلنامهی علوم سیاسی - سال ششم – شماره ی 22 – روششناسی در علوم سیاسی – گفت و گو با ملکیان
- برای تفاوتِ میانِ Spirituality و Spiritualism رجوع کنید به:
سنت و سکولاریزم – ملکیان – پرسشهایی پیرامونِ معنویت – صفحاتِ 360 الی 362 – صراط
- برای تفاوت میانِ Phenomenology و Phenomenalism رجوع کنید به:
1. درسگفتارهای پدیدارشناسی هوسرل – محمودِ خاتمی
2. دیکشنریِ فلسفه – کمبریج – رابرت آئودی – ویراستِ دوم
پ.ن:
یادداشت بازبینی شد و لینکِ "محمودِ خاتمی" نیز به سخنرانی "پدیدارشناسی بهمنزلهی روش" تغییر یافت.
من که خودم اعتراف کردم بی سواتم ، چرا هی به روم میاری؟
پاسخحذفاین شد رسم رفاقت؟
(دو نقطه دی لازم!)
اطمینان داشتم که نشنیدیش!
پاسخحذف