عنکبوت یادداشتی نگاشته و در این آدرس بهعنوانِ اولین پُست، نامهنگاریهایِ اخیر میانِ خودش و مخلوق را منتشر ساخته که اگر حوصلهاش را داشتید، تمام داستان را در همانجا میتوانید پیگیری کنید.
بهطور خلاصه ماجرا باز میگردد به یادداشتِ وبلاگستان بهمثابهی هالوین که در موردِ جملاتِ آغازین کامنتِ امین برای داریوش محمدپور نوشته شد.
ماهیتِ مباحثه/گفتوگو یا هر اسمی که شما برایش انتخاب کنید، دغدغهی ذهنی بسیاری از ما است. نمیدانم در تاریخ اندیشه یا مباحثاتِ روز چند مورد بحث میتوان برشمرد که یکی از طرفین در انتها کل منظومهی فکریِ خود را پس گرفته و مردود بودناش را پذیرفته باشد. در مباحثاتی که تابهحال دیدهام چه در سطح بهاصطلاح متفکرانِ وطنی و چه در سطح بحثهایِ دیگران، کمابیش چهرهی غالبِ بحث، تکرار سخنان و مدعیاتِ دو طرف بوده است. مفاهمه نیز بیشتر در فهم مفردات و مرکبات و در کل در ساحتِ تصور مطابق با مقصودِ سخنانِ طرفِ مقابل باقی میماند و گاه حتی به این مرحله نیز نمیرسد و در آخر بحث دو طرف متوجه میشوند که بر سر یک امر واحد سخن نمیگفتهاند.
در واقع شما در غالبِ بحثها با دو دیدگاهِ متفاوت آشنا میشوید که همیشه دو دیدگاه باقی میمانند. بنابراین، تنها ثمرهای که این بحثها میتوانند داشته باشند، یادآوریِ خطاهای جزیی و حک و اصلاحهایی ست که هر یک از طرفین در نظرگاهِ فردِ مقابل خود انجام میدهد و در بهترین حالت نوعی "ترمیم دیالکتیکی" میانِ دو دیدگاه صورت میگیرد.
این ترمیم دوسویه از نظر من، غایت و هدفِ ایدهآل از هر بحثی ست (در واقع هم حدِاقل و هم حدِاکثر توقعی ست که از هر بحثی میرود) و بحثی که در این حد هم نباشد انجاماش (چه از ابتدا و چه در ادامه) بسی نامعقول خواهد بود.
با این تفاصیل نظر من در موردِ یادداشتِ آسیبشناسی مفاهمه آن است که:
اول: من بر اساس تعریفِ امین از پلورالیزم بدبینانه و خوشبینانه در ذیل اولی که قرار نمیگیرم. زیرا از آنجا که به تفاهم جزیی باور دارم بدبین نیستم. بهنظرم پلورالیزم خوشبین از جهتِ عدم قبولِ "تفاهم کلی"، خود به یک معنا بدبین نیز میباشد. ولی تمایل هم ندارم خود را جزءِ دستهی دوم قرار دهم تنها بهسببِ ابهاماتی که درتعریفِ این هر دو نوع از پلورالیزم وجود دارد.
دوم: پلورالیزم بدبینانه بهمعنایِ انکار انسانیتِ طرفِ مقابل نیست چون نویسنده استلزام انحصاری میانِ فهم یک فرد و انسان بودنِ او را اثبات نکرده است. این نگرش به انسان البته کمابیش صبغهی ارسطویی دارد (تعریفِ انسان به حیوانِ ناطق) حال آنکه "فهم" (قوهی ناطقهی ارسطویی) تنها جزیی از انسان است و این انسان منحصر در فهم و اندیشهاش نیست. انسان اساساً هرگز چیزی نمیشود بلکه در حالِ شدن است و این پروسهی شدن اولاً پروسه است نه پروژه و قابل پیشبینی و تعیین نیست و ثانیاً هیچگاه بهپایان نمیرسد (مگر با مرگِ فرد). چنین نگرشی حتی بر فرض قول به امتناع تفاهم نیز میسر است. در واقع مرزهای انسانیت محدود به مرزهایِ فهم بشری نیست.
سوم: قائلانِ به امتناع تفاهم در پلورالیزم بدبینانه از اصل این مفهوم سخن میگویند و نه فهم یک طرفِ خاص از گفتوگو. بهتعبیری قول به امتناع تفاهم نگرشی درجهی دوم به مقولهی گفتوگو دارد و نمیتوان قائل به این قول را در حدِ یکی از طرفین بحث تنزل داد و با آن اشتباه گرفت. موردِ قبل اعتبار نتایج استنباط شده توسطِ عنکبوت را مردود دانست و این مورد بیان میکند که اساساً فارغ از درستی چنین نتیجهگیریای، قائل به این نوع پلورالیزم در مقامی نایستاده که بتوان از آن جایگاه چنین نقدی را بر او وارد ساخت.
چهارم: استقراءِ امین از آسیبهایِ مفاهمه در وبلاگستان البته ارزشمند است اما تنها نکتهای که بهنظرم باید گوشزد کرد و او نیز چه بسا به آن ملتفت باشد، آنکه در این میان "وبلاگستان" هیچ موضوعیتای در این آسیبشناسی ندارد. اگر نگاهی به فهرستِ هفتگانهی امین از این آسیبها بیندازید میبینید که این آسیبها در فضایِ بیرون از شبکهی مجازی هم حضور دارد و وبلاگستان تنها یک طریق و راه است برایِ کشفِ این آسیبها. گرچه من منکر نیستم که وبلاگستان خصوصیاتِ گوهرینی دارد که به آن هویت و جوهرهی مشخص و متمایز از سایر فضاها میدهد اما این مورد را از زمرهی آن ویژگیها نمیدانم.
پنجم: توصیهی امین با عنوانِ "راهنمای ساده برای پیشگیری و مداوایِ زخمخوردگی زبانی" چندان کارساز و عملاً ثمربخش نبوده است به این دلیل ساده که خودِ توصیهکننده از نسبتِ "دو زیست" چنان آزرده شد که ناگزیر از مکاتباتِ فرسایشی گردید و در نهایت هم با یک یادداشت، تمام مکاتبات را منتشر کرد. (اگر این عنوانِ "فرسایشی" در بحثهایِ میانِ مخلوق و عنکبوت تنها یک مصداق حقیقی داشته باشد بهنظرم همین نامهنگاریهایِ اخیر خواهد بود و البته واضح است که من برای اولینبار است که با اصطلاح "فرسایش تعصب" بهمعنای مثبت در یادداشتِ امین - مکاتبات - برخورد میکنم و میانِ این اصطلاح مجعول - بهمعنای تازه خلق شده - و صفتِ فرسایشی تفاوتِ بسیار میبینم. )
این توصیهها صرفاً خلاقیتِ نویسندهاش را میرساند اما هیچ کارایی در آن نیست. چون نه مخلوق میتوانست با کاربستِ آنها از نسبتهایِ موجود در کامنتِ امین صرفنظر کند و نه خودِ امین بهعنوانِ توصیهکننده توانست بهوسیلهی آنها از نسبتهایِ مخلوق در یادداشتاش، چشمپوشی نماید.
شاید بهتر بود این کامنت را برای پست هالووین بگذارم، اگر جای کامنت نامناسب است مرا ببخشید.
پاسخحذفبه نظر میرسد تمام ماجرای اخیر از کلمه فرسایشی شروع شده. "بحث فرسایشی" در نظر من (ساده بگویم) یعنی "بحث اعصاب فرسا". من فکر میکنم امین به شیوه نادرستی این عبارت را معنی کرده(شاید علتش همان اشکال خیلی از ما باشد که میخواهیم حرف جدیمان حتما زیبا هم باشد). اما ضمنا بحث اعصاب فرسا کاملا میتواند جنبه های مفید هم داشته باشد و حتی ابهاماتی را هم روشن بکند، و به گمانم این تجربه کاملا رایجی است. وبلاگ مکاتبات را که خواندم به نظرم آمد که شما هم بسیار زود قضاوت کرده اید و اصلا امکان فایده بحث اعصاب فرسا را در نظر نگرفته اید و خود را به جای امین نگذاشته اید.
آنچه من (به عنوان یک ناظر خارجی) میبینم این است که هردو طرف دلایلی برای ناراحتی دارید، اما نگرانم مسئله بیش از حد بزرگ شده باشد، شاید بهتر باشد روی کلمه فرسایشی کمی بیشتر دقت شود، شاید اینطور هم امین ناراحتی شما را بهتر درک کند، هم شما امین را دوزیست(که نسبت سنگینی است) نبینید.
از آنجا که محوطه این چنین بحثهایی اکثرا پر از مین سوءتفاهم است، شاید خوب باشد که باصدای بلند قصد خیرم را اعلام کنم، و اگر دخالت نابجایی کرده ام عذرخواهی می کنم.
پاسپارتو جان!
پاسخحذفاین کامنت گیر را برایِ همین دخالت ها ساخته اند و جایِ کامنتِ شما هم مشکلی ندارد، بنابراین چه نیازی به عذرخواهی؟!
ممنون از نظر شما!
مخلوق عزیز : هرچند علاقه ای به دنبال کردن اینگونه مناقشات ندارم ولی با نگاه گذرایی که به صفحه مکاتبات کردم به نظر می آید راه حلی بسیار ساده و کوتاه هم وجود داشته که متاسفانه در شرایط موجود از آن غفلت گردیده.
پاسخحذفهر چند ادعای نویسنده پیام در مورد سوء تفاهم در معنای پیام ایشان در نگاه اول قابل قبول می باشد چرا که همه ما شاید چندین بار قربانی عدم دقت در انتخاب کلمات حین گذاشتن پیام شده ایم ولی تعجب من از این است که چرا پس از آن اتفاق این راه صعب و طولانی ومشقت بار را طی کرده اند در حالیکه می شد یک خط توضیح اضافی در باز کردن گره مفهومی آن پیام در همان پیام گیر و ذیل همان پیام اضافه کنند و موجبات سوء تفاهم را بر طرف نمایند. شاد و پیروز باشید