آلفرد ایل با غلبه بر ترسِ مرگ، حقانیتِ انسانِ خطاکار اما اصیل را بهنمایش گذاشت . او از زبونی به دلیری گذر کرد و از خودفریبی به خودآگاهی رسید.
برتریِ تراژیکِ ایل اما غمانگیزتر از حقارتِ کمیکِ اهالیِ گولن نبود. شهروندانِ گولن در هر سرزنش و دشنامی که به او نثار میکردند، خیانت و درماندگیِ خود را عاجزانه فریاد میزدند.
آلفرد ایل متعلق به اهالیِ گولن نبود. او و کلارا زاخانسیان هیچیک به مردمانِ آن شهر شباهت نداشتند. این دو دشمن اما خوب یکدیگر را میشناختند. گونهای اصالت در هر دو پدیدار بود که نشانی از آن در اهالیِ گولن نبود.
ملاقاتِ بانوی سالخورده، نمایشِ شگفتانگیزِ زهرخندی ژرف بر صحنه بود!
برتریِ تراژیکِ ایل اما غمانگیزتر از حقارتِ کمیکِ اهالیِ گولن نبود. شهروندانِ گولن در هر سرزنش و دشنامی که به او نثار میکردند، خیانت و درماندگیِ خود را عاجزانه فریاد میزدند.
آلفرد ایل متعلق به اهالیِ گولن نبود. او و کلارا زاخانسیان هیچیک به مردمانِ آن شهر شباهت نداشتند. این دو دشمن اما خوب یکدیگر را میشناختند. گونهای اصالت در هر دو پدیدار بود که نشانی از آن در اهالیِ گولن نبود.
ملاقاتِ بانوی سالخورده، نمایشِ شگفتانگیزِ زهرخندی ژرف بر صحنه بود!
در همین زمینه:
1. کارنامهیِ کاریِ حمیدِ سمندریان (از دوزخِ سارتر تا دیدارِ بانوی دورنمات)
2. دعوت به مراسمِ گردنزنی (تناسبِ اجرای نمایش با درونمایهی متنِ دورنمات)
3. مفهومِ قربانی در جامعهی مدرن (بنیانهای آیینی و اسطورهایِ نمایشنامه)
1. کارنامهیِ کاریِ حمیدِ سمندریان (از دوزخِ سارتر تا دیدارِ بانوی دورنمات)
2. دعوت به مراسمِ گردنزنی (تناسبِ اجرای نمایش با درونمایهی متنِ دورنمات)
3. مفهومِ قربانی در جامعهی مدرن (بنیانهای آیینی و اسطورهایِ نمایشنامه)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر