از آنجا که عشق و علاقهی من به فیلمهای پورن بر دوستانِ دیرینِ این سرا پوشیده نیست و باز از آنجا که چندی ست اهمیتِ روایت (Narration) در اینگونه فیلمها نزدم برجسته و چگونگیِ داستانِ فیلم سنجهی ارزشگذاریِ تولیداتِ پورن گردیده است، چه همانطور که خیال باید تفاوتی با واقعیت داشته باشد فیلمِ پورن نیز باید با آنچه آدمها در دنیای واقعی انجام میدهند تفاوت داشته باشد، همهی شما خوانندگانِ گرامی و فرهیختهی وبلاگِ مخلوق را به دیدنِ شاهکارِ «دزدانِ دریایی» با بازیِ خوبِ (بازیگرِ فیلمهای پورن) ایوان استون در نقشِ کاپیتان ادوارد رونالدز فرا میخوانم!
در این بهراستی «فیلمِ سینمایی – پورن»، بانوانِ بازیگر همگی پورناستارهای سرشناسِ جهان هستند و از همه مهمتر اینکه بلادونای من هم در آن نقش بازی میکند؛ فیلمی کمدی با داستانی که بسیار زیبا طرحریزی شده و دستِکم آمیزشِ تخیل و تکنیک در آفرینشِ صحنههای آن دیدنی و ستودنی است!
در این بهراستی «فیلمِ سینمایی – پورن»، بانوانِ بازیگر همگی پورناستارهای سرشناسِ جهان هستند و از همه مهمتر اینکه بلادونای من هم در آن نقش بازی میکند؛ فیلمی کمدی با داستانی که بسیار زیبا طرحریزی شده و دستِکم آمیزشِ تخیل و تکنیک در آفرینشِ صحنههای آن دیدنی و ستودنی است!
چنانکه آیدینِ آغداشلو بهدرستی گفته بود، زمانی آدمها گمان میکردند که تولیداتِ پورن جامعهی بشری را واژگون خواهد کرد و انسانها را به آستانهی دیوانگی خواهد کشاند، اما اکنون هر روزه بسیاری از این فیلمها ساخته میشود و بشریتِ همیشه عزیز نیز به زندگیِ خود ادامه میدهد و از اساس هنگامی که آدمی برخی از این فیلمها را میبیند، خندهاش میگیرد.
بهگمانِ من او به فرازِ مهمی اشاره کرده است. سویهی کمیکِ فیلمِ پورن یکی از مهمترین ویژگیهای آن است که گمان میکنم نزدیکی و پیوستگیِ معناداری با همین سویهی کمیک در خودِ سکس دارد. خودِ این کاری که میانِ زن و مرد انجام میگیرد بامزه و خندهدار است. افزارهای جنسیِ زن و مرد و پیچیدنِشان در یکدیگر چنان هارمونیِ شگفتانگیزی دارد که خندهی از سرِ ستایش هر بینندهای را بر میانگیزد. تنها کاری که فیلمهای پورن میکنند آن است که با نوعِ خاصی از داستاننگاری، بر این سویهی کمیک میافزایند.
من باور دارم که یکی از تاثیرهای مهمِ فیلمهای پورن فریاد زدنِ نازِ وجودِ زن در جهان است. میدانید؟ گویا زیباییِ زن و نازِ وجودِ او در هیچ موقعیتی همچون سکس آشکار نمیگردد و بهچشم نمیآید. فیلمِ پورن، این اندرونیترین کارِ آدمیان در جهانِ سنت را به بیرونیترین صحنه در جهانِ مدرن کشانده است (گمان نمیکنم کسی واقعیتر بودنِ سکسِ فیلمهای پورن را نسبت به فیلمهای سینمایی نپذیرد. در واقع فیلمِ پورن تنها موردی ست که ما بهعنوانِ تماشاگرِ آنچه پیش از این ضبط شده و اکنون بر صفحهی نمایشگر نقش بسته، باور میکنیم که حقیقتاً چنین چیزی رخ داده است).
میماند مشکلِ باورپذیرنبودنِ روایتِ فیلمهای پورن که ما در بسیاری موارد داستانِ طرح شده در اینگونه فیلمها را باور نمیکنیم و این بهگمانم بیشتر به خودِ ویژگیِ پورن بودنِ این فیلمها باز میگردد تا کاستیِ کارگردان و نویسنده در روایتگری. چرا که نامِ چنین فیلمی خودش پیشاپیش میگوید که چه چیزی بناست رخ بدهد و طبعاً با وجودِ چنین دانشِ پیشینی، روایتِ داستان نفوذ و اثرِ خود را تا حدِ زیادی نزدِ بیننده از دست میدهد.
واپسین کاستیِ بنیادیِ فیلمِ پورن آن است که در بیشترِ حالات، تصویری مکانیکی و انسانزداییشده از رابطهی جنسی بهدست میدهد (این آسیب بسیار شبیه به آسیبِ رابطه با روسپیها است)، که مهمترین نمودش در سادهانگاری نسبت به روابطِ انسانی و فرجامباوریِ کامخواهانه نسبت به برقراریِ رابطه با زنان است. اگر انس به تولیداتِ پورن (شبیهِ انس به روسپیها) با قطعِ رابطهی انسانی و عاطفی با جنسِ زن همراه شود، بهمرور فرد را چنان ایزوله، تنها و سرگردان میسازد که توانِ ابرازِ مهر و ایجادِ ارتباطِ احساسی با زن را از او خواهد گرفت و از او یک اختهی عاطفی (دیلدوی مکانیکی) خواهد ساخت.
میماند مشکلِ باورپذیرنبودنِ روایتِ فیلمهای پورن که ما در بسیاری موارد داستانِ طرح شده در اینگونه فیلمها را باور نمیکنیم و این بهگمانم بیشتر به خودِ ویژگیِ پورن بودنِ این فیلمها باز میگردد تا کاستیِ کارگردان و نویسنده در روایتگری. چرا که نامِ چنین فیلمی خودش پیشاپیش میگوید که چه چیزی بناست رخ بدهد و طبعاً با وجودِ چنین دانشِ پیشینی، روایتِ داستان نفوذ و اثرِ خود را تا حدِ زیادی نزدِ بیننده از دست میدهد.
واپسین کاستیِ بنیادیِ فیلمِ پورن آن است که در بیشترِ حالات، تصویری مکانیکی و انسانزداییشده از رابطهی جنسی بهدست میدهد (این آسیب بسیار شبیه به آسیبِ رابطه با روسپیها است)، که مهمترین نمودش در سادهانگاری نسبت به روابطِ انسانی و فرجامباوریِ کامخواهانه نسبت به برقراریِ رابطه با زنان است. اگر انس به تولیداتِ پورن (شبیهِ انس به روسپیها) با قطعِ رابطهی انسانی و عاطفی با جنسِ زن همراه شود، بهمرور فرد را چنان ایزوله، تنها و سرگردان میسازد که توانِ ابرازِ مهر و ایجادِ ارتباطِ احساسی با زن را از او خواهد گرفت و از او یک اختهی عاطفی (دیلدوی مکانیکی) خواهد ساخت.
در همین زمینه:
پیشپردهی رسمیِ «دزدانِ دریایی» / یوتویوب
پسنوشت:
ماجرای نمایشِ «دزدانِ دریایی» در دانشگاهِ مریلند و دخالتِ مجلسِ سنا و در نهایت جلوگیری از نمایشِ فیلم و البته اعتراضِ دانشجویان به این تصمیم را میتوانید در واشنگتنپست بخوانید. حتی سناتور اندرو پی. هریس این فیلم را «شوکهآور» خواند و پیشنهادِ تصحیحِ بودجه را طرح کرد: برای هر دانشگاهِ عمومی که چنین نمایشی را برگزار کند، جریمهای شاملِ کسرِ بودجه در سالِ آینده تعیین شود.
این داستان از این جهت شایستهی درنگ است که بسیاری از استدلالهای موافقان و مخالفان برایِ ما آشناست و نشان میدهد که حساسیتِ مثبت یا منفی نسبت به پورن و کشمکش بر سرِ آن، تنها مختصِ مردمانِ خاور نیست. به نمونههایی از این دلایل اشاره میکنم:
لیز سیاولینو دانشجوی سالِ دومِ فعال در گروهِ دانشجوییِ «فمینیزم بدونِ مرز» در مخالفت با تصمیمِ مسوولانِ دانشگاه و سنا چنین میگوید: «من بهراستی گمان نمیکنم که دولت باید بهوسیلهی قدرتِ بودجه بر ما زورگویی روا دارد.»
حتی آرون تیتوس از سازمانِ «همبستگیِ مریلند علیهِ پورنوگرافی» نیز باور دارد که گرچه نتیجه [لغوِ نمایش] خوب بود اما استدلالِ مسوولان نادرست بوده است. «دانشگاهِ مریلند باید به قدرتِ باور پاسخگو باشد نه به قدرتِ دارایی.» او چنین ادامه میدهد: «من با دانشگاه سر و کله زدم تا از راهِ جستاری پیرامونِ زیانهای پورنوگرافی [با این مسئله] مواجه شود.»
اما استدلالِ سناتور هریس همان سخنی ست که بسیاری از افرادِ جامعهی ما نیز همنوا با او به زبان میآورند:
«پورنوگرافی خندهدار نیست، زهرآلود است.»
در پایان سخنِ یکی از سناتورهای مخالف تاملبرانگیز است و با فرازِ پایانیِ نوشتارِ من نیز همخوان:
«پورنوگرافی مردان را نسبت به زنانی که دلربایی میکنند اما همخوابگی را برنمیتابند، بیشتر برآشفته میسازد.»
ماجرای نمایشِ «دزدانِ دریایی» در دانشگاهِ مریلند و دخالتِ مجلسِ سنا و در نهایت جلوگیری از نمایشِ فیلم و البته اعتراضِ دانشجویان به این تصمیم را میتوانید در واشنگتنپست بخوانید. حتی سناتور اندرو پی. هریس این فیلم را «شوکهآور» خواند و پیشنهادِ تصحیحِ بودجه را طرح کرد: برای هر دانشگاهِ عمومی که چنین نمایشی را برگزار کند، جریمهای شاملِ کسرِ بودجه در سالِ آینده تعیین شود.
این داستان از این جهت شایستهی درنگ است که بسیاری از استدلالهای موافقان و مخالفان برایِ ما آشناست و نشان میدهد که حساسیتِ مثبت یا منفی نسبت به پورن و کشمکش بر سرِ آن، تنها مختصِ مردمانِ خاور نیست. به نمونههایی از این دلایل اشاره میکنم:
لیز سیاولینو دانشجوی سالِ دومِ فعال در گروهِ دانشجوییِ «فمینیزم بدونِ مرز» در مخالفت با تصمیمِ مسوولانِ دانشگاه و سنا چنین میگوید: «من بهراستی گمان نمیکنم که دولت باید بهوسیلهی قدرتِ بودجه بر ما زورگویی روا دارد.»
حتی آرون تیتوس از سازمانِ «همبستگیِ مریلند علیهِ پورنوگرافی» نیز باور دارد که گرچه نتیجه [لغوِ نمایش] خوب بود اما استدلالِ مسوولان نادرست بوده است. «دانشگاهِ مریلند باید به قدرتِ باور پاسخگو باشد نه به قدرتِ دارایی.» او چنین ادامه میدهد: «من با دانشگاه سر و کله زدم تا از راهِ جستاری پیرامونِ زیانهای پورنوگرافی [با این مسئله] مواجه شود.»
اما استدلالِ سناتور هریس همان سخنی ست که بسیاری از افرادِ جامعهی ما نیز همنوا با او به زبان میآورند:
«پورنوگرافی خندهدار نیست، زهرآلود است.»
در پایان سخنِ یکی از سناتورهای مخالف تاملبرانگیز است و با فرازِ پایانیِ نوشتارِ من نیز همخوان:
«پورنوگرافی مردان را نسبت به زنانی که دلربایی میکنند اما همخوابگی را برنمیتابند، بیشتر برآشفته میسازد.»