عطاءالله مهاجرانی آدم خوبی است، خوشخنده است و هنگام سخن گفتن چشمانش کشیده و گونههایش برآمده و لبانش پهن میشود. مهربان و فرهیخته و بیآزار است. در دوران وزارتش ما توانستیم یگانه دوران آزادی مطبوعات را در تاریخ این سرزمین تجربه کنیم. ما هر چه داریم از همانندهای او داریم که با اعتقادی راسخ به «شریعت سمحهی سهله» پایبند ماندند و طعم شیرین فرامین آزادمنشانهی دین مبین را به ما چشاندند. او پریشب در برنامهی پرگار (دربارهی مرگاندیشی) با استدلالهای محکم و بیان متین خود به محمدرضا نیکفر ثابت کرد که بحث نظری را به مسائل مناقشهبرانگیز و حاد سیاسی نباید کشاند چرا که در اینصورت «در دشواری میافتیم». اما این دشواری بهراستی چیست؟ گویا ادیبسیاستمدار ما در ابتدای بحث صلاح دید که فهم این دقیقه را به بصیرت و بینش مخاطب واگذار کند. چرا که اگر در خانه کس است او را یک اشارت بس است. اما دلبستگی مهاجرانی به جمهوری مقدس نگذاشت تا او از بیان حقیقت ناب چشم بپوشد و ما را در گمراهی و بیچارگی رها کند. پریشب دانستم که کشتار زندانیان زبانبسته در آن تابستان پرافتخار بهخاطر ترورهای آغاز دههی شصت بوده است. آیتالله دستغیب شیرازی را (که نیکفر کتاب ارزشمند «معاد»ش را نشانهی ابتذال گونهای از اندیشهی دینی معرفی میکند) همینها با بمب تکه تکه کردند و به شهادت رساندند. وقتی در آغاز یک دهه صدای گلوله بلند شود نه تنها همان زمان پاسخ قاطع داده میشود بلکه در پایان آن دهه از هواداران دستبستهای که حتی دورهی محکومیتشان به سر آمده، تقاص اصلی گرفته میشود. وقتی یک طرف بیمنطقی پیشه کند آنگاه طرف مقابل هم حق دارد بیمنطق باشد. بیمنطقی را هم که نمیتوان دارای مراتب دانست. بیمنطقی بیمنطقی است (درست همانگونه که فاطمه فاطمه است) و نمیتوان گفت یک طرف کمتر بیمنطق بوده است و طرف مقابل اندکی بیشتر. بیمنطقی حد و مرز ندارد و خوشبختانه کرانههایش ناپیداست. بیکرانگی هم همیشه توجیهساز است. وقتی یک طرف دست به اسلحه ببرد آنگاه طرف مقابل هم حق دارد شلیک کند و بههیچ وجه از این حق خود (که حق جامعه و حق ملت مظلوم ایران است) کوتاه نخواهد آمد. من در برابر اینهمه وفاداری به نظام اسلامی آنهم از فرسنگها دورتر در انگلستان بهنشانهی احترام کلاه از سر بر میدارم و بیاختیار یاد نظر برخی دوستانم میافتم که اختلاف با حاکمان کنونی را «دعوای خانگی» و بیارتباط با بیگانگان میدانند. اما پریشب که دریچههای حقیقت یکایک به روی من گشوده شدند و تجلی معنای سرسپردگی را در یکی از لیبرالترین سیاستورزان برآمده از یوم الله پانزده خرداد با چشمان خودم دیدم، دانستم که دعوای ما چقدر نارواست و این خانه با اینچنین مستاجرهایی (که از فردای انقلاب صاحبخانه شدند) نه تنها از تحریم و جنگ در امان خواهد ماند بلکه با دستهای پاک و ید بیضای همین قدیسان دیر یا زود توصیفات قرآن از بهشت را در خود تجسم خواهد بخشید. باشد تا گور پوسیدهی بیمنطقها برای همیشه گم شود و خون کثیف آنانکه امامان جمعهی ما را کشتند هر از گاهی تا پایان تاریخ ریخته شود. هر چقدر اصولگراها وقیح و بیادب اند، در عوض اصلاحطلبان و دستپروردگان هاشمی متین و سرشار از نجابت اند. ما با همکاری و همیاری همین دو گروه به دعوای خانگی پایان خواهیم داد و ایران را دوباره خواهیم ساخت. یکی به عراق میرود تا کشتارهای تازه را جشن بگیرد و یکی در لندن میماند تا کشتارهای گذشته را بر حق جلوه دهد. درود بر هجرت مهاجرانی و سلام بر ظرافت ظریف!
عالی بود. ممنون که مینویسی.
پاسخحذفتعطیلی کمپ اشرف و معادلات منطقه ای - فرزانه روستايي
پاسخحذفhttp://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/2013/september/14/article/-e106991df1.html
عطا الله مهاجرانی (بازخوانی دو سند تاریخی)(از لعن تا ستایش مهندس بازرگان)
پاسخحذفhttp://mypersianbooks.wordpress.com/2013/09/19/%d8%b9%d8%b7%d8%a7-%d8%a7%d9%84%d9%84%d9%87-%d9%85%d9%87%d8%a7%d8%ac%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%b2%d8%ae%d9%88%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%af%d9%88-%d8%b3%d9%86%d8%af-%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c/