«نقطه ضعف» محمدرضا اعلامی (ساختهی ۱۳۶۲ و با اقتباس از داستان «اشتباه» نوشتهی آنتونیس ساماراکیس) یک کار یگانه با توجه به زمانهای است که در آن آفریده شده. فیلم داستان پیروزی پیوند سادهی انسانی بر روابط پیچیدهی اجتماعی است یا به بیان دقیقتر گونهای ستایش انسانیت غیرتاریخی از رهگذر نقد نظامهای تمامیتخواه (و نه لزوماً دولت). بازجو طبق نقشه با متهم (در جریان سفر برای انتقالش به پایتخت) طرح دوستی میریزد تا بهقول رئیس با برخورد خشن نخستین و برخورد دوستانهی میانی و سپس در پایتخت باز با برخورد خشن و تحمیل این نوسانات روحی، او را بشکنند و به تسلیم وادارند. این نقشه اما از مرحلهی یک طرح امنیتی و یک بازی دروغین به ساحت رفاقت واقعی و احساس صمیمیت دوسویه منجر میشود. همبازیگری حسین پرورش (در نقش بازجو) با جواد گلپایگانی (در نقش متهم) خوب از کار در آمده است. با اینکه ماموران «سازمان امنیت» همه کراوات دارند و لوکیشن هم ایران است اما هیچ اشارهای در فیلم وجود ندارد که آنرا به یک کشور مشخص یا دورهی تاریخی خاص (مثلاً پهلوی) سنجاق کند. حتی در سکانس بسیار مهمی که رئیس سازمان برای کارمندان سخنرانی میکند و با تاکید میگوید که همهی آدمیان فقط و فقط به دو دستهی موافقان رژیم و مخالفان رژیم تقسیم میشوند (دوباره به تاریخ ساخت اثر توجه کنید!)، عکس پشت سرش چهرهی محوی از یک رهبر نظامی است نه محمدرضا شاه (چنانکه معمول فیلمهای پس از انقلاب است). روایت فیلم کمی هم پیچیدگی و رفت و برگشت دارد که آنرا جذابتر میکند. دیالوگها با همهی سادگی اما خستهکننده نیستند. انگار بازیگران در مرتبهای مضاعف بازی میکنند: شخصیت حقیقی فیلم بازی میکند و شخصیت فیلم هم ناگزیر است که بازی کند چرا که داستان چنین بازی دولایهای را ایجاب میکند و همین هم سادگی یا گاه تصنعی بودن دیالوگها را خیلی خوب توجیه میکند و در متن قصه مینشاند. ساختن چنین فیلمی با درونمایهای ضدتمامیتخواه در سیاهترین دورهی جمهوری اسلامی یکی از رخدادهای نادر و درنگپذیر است!
پسنوشت:
شما باورتان میشود که جواد گلپایگانی (بازیگر معروف نقش معتاد در سریال چرند «آیینهی عبرت»، ساخته شده در اواخر دههی شصت) هم بازیگر فیلم درخشان «نقطه ضعف» است و هم تهیهکنندهی آن؟