«سناتور» ساختهی مهدی صباغزاده تولید شده در سال ۱۳۶۲. نام سناتورِ مبارز در مجلس سنا برای ریشهکنی اعتیاد، همتالدولهی والاتبار است. برگزارکنندهی سمینار مبارزه با قاچاق مواد مخدر (خرمی) خودش قاچاقچی استخدامی سناتور «انتصابی دربار» است. رانندهی جوان اغفالشده که از بچهی دو ساله معصومتر است و خدمت مادرش را میکند و میگوید «با دختردایی صدیقه که ازدواج کنم دیگه لازم نیست آشپزی کنی»!، نامش علی حقیقت است و استوار سمج و معتقد به حلال و حرام که دائم منتقلش میکنند تا دیگر موی دماغ نظام سراپا فاسد پهلوی نشود، استوار حقگو نام دارد. تیپ شخصیتها چنان اغراقشده و فکاهی است که ژانر فیلم را از درام به کمدی متحول میکند. حتی در انتخاب نامها هم از کمترین ظرافت و در-پرده-گویی دریغ شده است. همه چیز باید خیلی رک و راست و کودکانه به چهرهی بیننده پرتاب شود؛ ویژگی دوران تب و تاب یک انقلاب هولناک که پنج سال از پیروزی آن سپری شده است. دیالوگها که رسماً فاجعهی «توهین به شعور مخاطب» است و از دیکتههای دوم دبستان انگار الهام گرفته باشد. بههرحال قهرمانان داستان (بیژن امکانیان و فرامرز قریبیان) یکی چاقوخور میشود و دیگری هم با بُردن اقرار خادمی به ژاندارمری توبیخ میشود و برای بار سوم منتقلش میکنند. در نهایت داستان ادامهی همان پول بد و پولپرستان زالوصفت در فیلمفارسیهای پیش از انقلاب است و نسخهی سیاسیِ «گوزنها»ی مسعود کیمیایی و مکمل آن بهشمار میآید. هر چه در آنجا گفته نشده بود، اینجا به زبان دراز نعره زده میشود. پایان فیلم هم رسماً تبلیغ ترور سران فاسد نظام طاغوت است.
پسنوشت اول:
عجیب آنکه همهی شخصیتها از خوب و بد یکسره در حال سیگار آتیش زدن و دود کردن اند.
پسنوشت دوم:
آثار مهاجرت اندک اندک دارد خودش را نشان میدهد. دیدن فیلمها و سریالهای ایرانی یکی از این نشانههاست.