۱۳۹۴ آذر ۱۵, یکشنبه

کم و کیف

گمان می‌کنم ماجرای «تا کنون با چند نفر سکس داشته‌ای؟» سویه‌ی سوبژکتیو سترگی دارد و درونی‌تر از آن است که به بند شُمار نفرات در بیاید. من البته با این نظرگاه آن پرسش را منتفی می‌کنم و به‌تعبیری بیرون از چنان سوالی قرار می‌گیرم. اگر بنا به کمیت باشد، باور دارم که شُمار بارهای همخوابگی از کسان همخوابه مهم‌تر است. ازین‌جهت، همبسترهایی که نشاط جنسی را بتوانند بین خود زنده نگهدارند هزاران بار از جستجوگران سکس (با دفعات کام‌یابی نه چندان فراوان) پیش‌ترند. و اگر بنا به کیفیت باشد، البته نمی‌توان به هیچ‌کدام از نفرات یا دفعات پشتگرم بود. هر چند من تردید دارم که از طریق بارهای اندک همخوابگی، بتوان به لذت عمیق دست یافت. علت‌ش البته می‌تواند این باشد که فلسفه خوانده‌ام و خواه ناخواه در ورای هر چیز می‌خواهم یک بُعد معرفتی دست و پا کنم. ازین‌رو، باور ندارم که بدون شناخت زمانمند و تدریجی از یک همبستر، بتوان کیفیت تنانگی با او را دریافت. بگذریم که خود این کیفیت هم امر مُشکک/ذو مراتب/دارای درجات متفاوتی است. در نهایت، وسوسه‌ی سکس با آدم‌های جدید بیش‌ترین جذابیت‌ش آن است که پنجره‌ای می‌شود برای آشنایی یکتا با دیگری. حال می‌توان با حساب‌گری و خردمندی این صمیمیت را مهارشده و بافاصله نگه داشت یا اینکه در آن شیرجه زد و از یک کنجکاوی آغازین به یک وابستگی عاطفی شدید (که «عشق»ش نام نهاده‌اند) رسید. هیچ‌کدام نه بد است نه خوب و بستگی تام دارد به انتخاب هر کس و البته بیش‌تر از آن به سنخ روانی و شاکله‌ی شخصیتی ابناءِ بشر. و اما رای مختار صاحب‌منبر همانا نزدیکی از دور (چیزی شبیه به دموکراسیِ مرتبه‌ی دوم و هدایت‌شده) است. فتأمل جَیّداً.

پس‌نوشت اول:
سکس بیش از هر چیز «تصور از سکس» است و چیستی آن یک واقعیت بیرونی و امر پذیرفته‌شده‌ی همگانی نیست. تبلیغات این میان نقش مهمی دارد که در ضمن رقابتی کاذب و پوچ «شُمار آدم‌ها» برجسته شود در حالی که چندان دارای موضوعیت نیست.

پس‌نوشت دوم:
«نزدیکی از دور» یعنی رابطه‌ی تنانه (و ناگزیر عاطفی) اما مهارشده. من بر این «مهارگری» و مدیریت احساسات تاکید دارم.