آری! در آغاز فیلون اسکندرانی بود و سپس بدل شد به ادموند برک. من میخواستم همچنان در دایرهی الهیات بمانم و از شدت علاقه به یهودیت تصمیم گرفته بودم که روی آراء این اعجوبهی تاریخ اندیشه کار کنم. بعد البته با از سر گذراندن رخدادهای جنبش سبز بهکل منصرف شدم و بهسوی فلسفهی سیاسی گرایش پیدا کردم. گفتم شاید این خلاصه از دیدار با مصطفی ملکیان برای دوستان خواندنی باشد. از جهت دِین شخصیام به او (با وجود انتقادات عمومیام که چاپ هم شده است) باید یادداشتی جداگانه نوشت.
ملاقات با ملکیان، ششم آبان ۸۷، نشر شور:
۱. فیلون اسکندرانی ریشهی الهیات اسلامی، مسیحی و یهودی است. چرندیات فلسفهی او تبدیل به اصول الهیات این سه دین شد و سخنان ارزشمندش مغفول ماند.
۲. به روحیهی شما نزدیک است چون تلاقی علائقِ سامی، الهیاتی و فلسفی شماست.
۳. خوانش فیلون مهمترین ثمرهاش آن است که نگرشِ شما را به الهیات بهکلی دگرگون میکند.
۴. تمام این سخنان در باب «نور محمدی» و اینکه «ما همه نور واحد هستیم» ریشه در فلسفهی او دارد.
۵. برای آنکه موضوع محدودتر شود میتوانید این مسائل را بهعنوان محور کار در نظر داشته باشید:
الف) تلقی فیلون از وحی: خصوصاً این موضوع از جهت لوازمش و ریشهیابی الهیاتِ سه دین مهم است.
ب) عقل و دین در فیلون
۶. فیلون در دوران هلنیستی/نوافلاطونی میزیست. اهل اسکندریه بود و خودش یهودی بسیار ارتدوکس و متعصبی بود و تعجب آنکه فیلسوفی با این اهمیت در میان ما مغفول واقع شده است و بیشتر به فلوطین ارج نهادیم.
۷. میتوانید این موضوع را بردارید و همراه با نقد بهسرانجام برسانید. چون در مقطع ارشد هستید توقعی بیش از این و در حدی گستردهتر نیز از شما نمیرود.
۸. من رسماً هیچ سمتی در پایاننامه قبول نمیکنم اما هر کمکی از دستم بربیاید از تدوین چهارچوب رساله گرفته تا بررسی محتویات آن بهخاطر علاقهام به شما دریغ نمیکنم.
۹. بهنظر من بهترین شرح نوشته شده بر فلسفهی فیلون از آنِ وُلفسن است.