۱۳۸۴ مرداد ۲, یکشنبه

به‌نام سکولاریزم، به‌کام اسلام

"حسن حنفی" متفکر معاصر مصری، سخنانی گفته (اخبار ادیان، شماره‌ی هشت، بخش نظر) که هر چه خواستم در موردش ساکت بمونم، دیدم نمی‌تونم.

او می‌گوید از منظر "شریعت اسلامی"، سکولاریزم امر موجهی می‌باشد. اما چگونه؟ او خود پاسخ داده است:
«...سكولاريزم روی‌هم‌رفته با شريعت اسلامي قابل كنترل است. هر اصلي از ارزش‌های سكولار كه با شريعت اسلامی در تضاد باشد، پذيرفته نخواهد شد. شريعت اسلامی ميزانی است كه با آن می‌توانيم حاصل نتيجه سكولاريزم را كنترل كنيم...»
پس این "سکولاریزم مثله‌شده" است که شریعت اسلامی بر آن مهر تایید می‌زند، نه "سکولاریزم واقعی و تمام‌عیار". جالب آنکه در ادامه چنین نتیجه می‌گیرد:
«... بنابراين، مدرنيته، اصلاح‌طلبی و احياگری، جزء مفاهيمي است كه در بطن سكولاريسم اسلامی نهفته است.»
یقینا "مدرنیته"ی مورد نظر جناب حنفی هم تنها در چهارچوب شریعت اسلام قابل پذیرش است و هر اصلی از ارزش‌های مدرنیزم که با این شریعت ناب!!! در تضاد باشد به‌راحتی کنار گذاشته خواهد شد.
سکولاریزم اسلامی و مدرنیزم اسلامی، دیگر نه سکولار هستند نه مدرن.
حنفی و موافقانش با این استدلال سطحی که اسلام بر خلاف مسیحیت به زندگی دنیایی بها داده است، چنین نتیجه می‌گیرند: «... اسلام برای زندگی، برای مردم و برای آگاهی است. بنابراين، تجربه غرب متفاوت از تجربه اسلامی است. در تجربه غربی سكولاريسم ضددين است اما در اسلام، سكولاريسم از دين می‌آيد.»
یادم می‌آید در مقاله‌ای که مدت‌ها پیش از "محمدرضا نیکفر" خواندم به این سخن حنفی به‌زیبائی چنین پاسخ داده شده بود:
«سخن حنفی در این مورد که "اسلام در ذات خود دینی است سکولار"، بدان می‌ماند که بگوییم اسلام در ذات خود فرآورده‎ی دولت مدرن است.»
"سکولاریزم"ای که امثال حنفی بکار می‌برند، کاملا مبهم رها شده است. اگر سکولاریزم به‌معنای بریدن بند ناف اداره‌ی اجتماع و سامان سیاسی آدمیان از "امر قدسی" باشد، آنموقع دستورات بی‌حد و حصر "اسلام" برای تمامی عرصه‌های زندگی، نه تنها با سکولاریزم توافقی ندارد بلکه خوشبختانه در تضاد کامل با آن قرار می‌گیرد و اتفاقا از این حیث "مسیحیت" بخاطر شریعت کم‌حجمش با سکولاریزم بمراتب سازگارتر است تا اسلام!!!
البته در میان روشنفکران وطنی، جواد طباطبائی و محمد مجتهد شبستری هم در باب نسبت میان اسلام و سکولاریزم، با حنفی هم‌رای هستند (در مورد عبدالکریم سروش، قرائن کافی در اختیار ندارم).
"حسن حنفی" مانند تمامی روشنفکران دینی، از یکطرف به‌نحو کاملا عوام‌فریبانه سنگ اسلام و محکمات آن را به سینه می‌زند و از طرف دیگر تمامی ارزش‌های مدرنیته را به‌نفع اسلام مصادره می‌کند:
«... اگر سكولاريزم به‌معنای استدلال، تعقل، حقوق بشر، دموكراسی، آزادی، آگاهی (دانش) و جامعه مدنی باشد، باز هم اسلام با آن موافق است، زيرا شريعت در اسلام بر مبنای مقاصدی چون احترام به زندگی بشری، اخلاقيات، شأن بشر و عدالت بنا شده است.»
پروژه‌ی روشنفکران دینی همچون او، چیزی نیست جز نیرنگ و فریب برای متدینان. یعنی در ظاهر سنگ اسلام را به سینه زدن و عملا رنگ و لعاب مدرن به آن دادن...
"مدرنیزم اسلامی"، مولود کریه‌المنظری است که نه به مدرنیزم شباهتی دارد و نه به اسلام.

۶ نظر: