نمایشی بود که با برگردانِ «نقاشی با شبنم» در تالارِ اصلیِ تئاترِ شهر رویِ پرده رفت. کارگردان میروسلاو بنکا از صربستان بود. داستانِ نقاشی که گویا تمامیِ رخدادهای صحنه در ذهنِ او میگذرد؛ گویی تابلوهای او در فضای سوررئالِ صحنه جان گرفتهاند و اکنون برای خودش دردسرساز شدهاند. تئاتر بدونِ کلام بود اما ریتمی حسابشده و حال و هوایی موزیکال داشت. با اینکه مدت زمانِ نمایش نزدیک به دو ساعت بود اما کوچکترین نشانی از خستگی هویدا نبود.
از ویژگیهای دیگرِ این نمایش موسیقیِ زیبای آن و نیز صدای پر ابهتِ رعدی بود که هر پردهی نمایش را از پردهی دیگر جدا میساخت. فضای خیالی و سمبلیکِ نمایش یادآورِ مرگ، گناه و شرِ انسانی بود.
در همین زمینه:
صحنه در اختیارِ ذهن (تحلیلِ ساختار و درونمایهی نمایش)
هیچگاه از شیوهی خاصی پیروی نمیکنم / نشستِ خبری با کارگردان
دوست دارم اثری را دربارهی مثنویِ مولوی اجرا کنم / میروسلاو بنکا
عکس از رضا معطریان
از ویژگیهای دیگرِ این نمایش موسیقیِ زیبای آن و نیز صدای پر ابهتِ رعدی بود که هر پردهی نمایش را از پردهی دیگر جدا میساخت. فضای خیالی و سمبلیکِ نمایش یادآورِ مرگ، گناه و شرِ انسانی بود.
در همین زمینه:
صحنه در اختیارِ ذهن (تحلیلِ ساختار و درونمایهی نمایش)
هیچگاه از شیوهی خاصی پیروی نمیکنم / نشستِ خبری با کارگردان
دوست دارم اثری را دربارهی مثنویِ مولوی اجرا کنم / میروسلاو بنکا
عکس از رضا معطریان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر