«زیرا اورشلیم خراب شده و یهودا منهدم گشته است، از آن جهت که لسان و افعال ایشان به ضدِّ خداوند است تا چشمانِ جلالِ او را به ننگ آورند.» اشعیا ۳:۸
- پارهای از فرازهای عهد عتیق درست بهمانند کابوسهای شبانه است؛ در هم، آشفته و تاریک. گویی جهان یکسره در دودی سیاه فرو رفته و همه چیز در گرداب قهر خداوند ناپدید میشود. او عاشق فرو کوفتن است.
- یهوه خداوندی ست که میدهد و پس میگیرد، آباد میسازد و سپس ویران میکند. گاهی او را چونان بیماری میپندارم که از دیدن سرگشتگی و درماندگی انسان بهوجد میآید؛ همچون پیر ناتوانی ست که از آزار دختری با چوبِ پرداختنشده ارضا میشود.
- پندهای اخلاقی کتاب اشعیا بیش از هر چیز به «عدالت» بازگشت میکند و «داوری عادلانه» بنیادیترین اصل حاکم بر آن است.
- یهوه پناه مسکینان/تهیدستان است و خشم پایانناپذیری نسبت به توانگران/ثروتمندان دارد.
- عهد عتیق بهمعنایی کتاب امکنه و اعلام است؛ جای جایِ آن پُر است از نام مکانها/سرزمینها و اشخاص/آدمها. فهم بسیاری از بخشهای آن وابسته به دانستن تبار و تاریخِ این اسامی است.
- در فرازی از بند هفتم یهوه به آحاز (پادشاه یهودا) میگوید که نشانهای از او بخواهد اما آحاز سر باز میزند و میگوید که خداوند را امتحان نخواهد کرد. با خود میاندیشیدم که چهبسا این یکی از بلندترین مرتبههای ایمان باشد؛ جایی که تو بتوانی پروردگار خودت را بیازمایی اما از آزمودن او چشمپوشی کنی.
- زیباترین تعبیری که در کتاب اشعیا یافتم از آنِ پارهی «وحی دربارهی ادوم» است که در آن خداوند به «دیدهبان» تشبیه میشود؛ خدا بهمثابهی دیدهبان هستی
- یهوه ناراضی ست؛ او چنان از وضع انسان و جهان ناخرسند است که میتوان گفت تنهاترین خدایی ست که میشناسیم و همین تنهایی و ناشادیاش سبب میشود تا دلمان به حالش بسوزد و نسبت به او حس ترحم پیدا کنیم.
- پارهای از فرازهای عهد عتیق درست بهمانند کابوسهای شبانه است؛ در هم، آشفته و تاریک. گویی جهان یکسره در دودی سیاه فرو رفته و همه چیز در گرداب قهر خداوند ناپدید میشود. او عاشق فرو کوفتن است.
- یهوه خداوندی ست که میدهد و پس میگیرد، آباد میسازد و سپس ویران میکند. گاهی او را چونان بیماری میپندارم که از دیدن سرگشتگی و درماندگی انسان بهوجد میآید؛ همچون پیر ناتوانی ست که از آزار دختری با چوبِ پرداختنشده ارضا میشود.
- پندهای اخلاقی کتاب اشعیا بیش از هر چیز به «عدالت» بازگشت میکند و «داوری عادلانه» بنیادیترین اصل حاکم بر آن است.
- یهوه پناه مسکینان/تهیدستان است و خشم پایانناپذیری نسبت به توانگران/ثروتمندان دارد.
- عهد عتیق بهمعنایی کتاب امکنه و اعلام است؛ جای جایِ آن پُر است از نام مکانها/سرزمینها و اشخاص/آدمها. فهم بسیاری از بخشهای آن وابسته به دانستن تبار و تاریخِ این اسامی است.
- در فرازی از بند هفتم یهوه به آحاز (پادشاه یهودا) میگوید که نشانهای از او بخواهد اما آحاز سر باز میزند و میگوید که خداوند را امتحان نخواهد کرد. با خود میاندیشیدم که چهبسا این یکی از بلندترین مرتبههای ایمان باشد؛ جایی که تو بتوانی پروردگار خودت را بیازمایی اما از آزمودن او چشمپوشی کنی.
- زیباترین تعبیری که در کتاب اشعیا یافتم از آنِ پارهی «وحی دربارهی ادوم» است که در آن خداوند به «دیدهبان» تشبیه میشود؛ خدا بهمثابهی دیدهبان هستی
- یهوه ناراضی ست؛ او چنان از وضع انسان و جهان ناخرسند است که میتوان گفت تنهاترین خدایی ست که میشناسیم و همین تنهایی و ناشادیاش سبب میشود تا دلمان به حالش بسوزد و نسبت به او حس ترحم پیدا کنیم.