۱۳۸۵ آبان ۲۲, دوشنبه

Omidology

یکی از خصلت‌هایِ موذیانه و در عین حال ملیح امیدِ میلانی آن است که گاهی که چیزی را انکار می‌کند دقیقاً از آنروست که در حالِ ارتکابِ آن می‌باشد!
در اینجا به سه نمونه از این دست روحیاتِ متلون‌مآبانه و شگردهایِ منکرانه‌‎ی او اشاره می‌کنم:

1. امید در برابر آریا که نسبت به دهن‌دریدگی‌هایِ سعیدِ مجهول اعتراض می‌کند پاسخ می‌دهد که:
"آریا جان! من که کوچک‌ترین مشکلی با تو ندارم."
و در ادامه به آریا می‌گوید که در جدال میانِ او و سعیدِ مالیخولیا طرف هیچکس را نخواهد گرفت.
ولی در ادامه‌ی حیاتِ این وبلاگ متوجه می‌شوید که امید اصلاً بی‌طرف نیست و این دوقلویِ افسانه‌ای با آریا و دوستانِ او نه تنها مشکل دارند که مشکل‌شان بسیار هم جدی ست.

2. امید چندین بار در وبلاگ در جوابِ انتقاداتِ دیگران می‌گفت "من ارزش جواب دادن نمی‌بینم" ولی پس از آن مفصل جواب می‌داد. از جمله زمانی که در وبلاگستان بر اثر گفتار چاروادارانه‌ی سعید درهمی موجی علیهِ میلانی به‌راه افتاده بود، حضرتِ ایشان در ابتدایِ یادداشتِ پس لرزه‌ی سه چنین نگاشتند:
"چه بلوایی به پا شده در این دور و اطراف. ارزش پاسخ گفتن در این نوشته‌ها نمی‌بینم..."
اما در ادامه‌ی همین یادداشت و در بخش "توضیحاتِ اضافی"، او به‌تمام نقل‌قول‌های منتقدان و البته به‌شیوه‌ی خاص خودش پاسخ می‌دهد!

3. امید در بحث با پارتنر خود می‌گوید که اسلام صلح‌طلب‌ترین دین در جهان بوده و او ساحتِ این دین آسمانی را از قیاس شدن با هر ایدئولوژیِ بشری مبرا می‌داند.
و این در حالی ست که در یک پُست قبل از این بحث، از ربط و نسبت و نزدیکی میانِ اسلام و فاشیزم گفته بود (تا آنجا که به‌طور ضمنی قرآن را کتاب راهنمای فاشیزم نامیده بود) و نیز تصریح کرده بود که اگر نمی‌ترسید بیش‌تر از این هم سخن می‌‎گفت!
همسنگرش او را به‌خاطر همین رنگ عوض کردن‌ها به اُختاپوس ملقب نمود!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر