وقتی تو آمدی همهی بلاگرها راست کردند.
آخر کسی چشم دیدنات را نداشت.
اینهمه پشتکار!
اینهمه جای پا!
اینهمه فعالیت!
تو رژیم جانیانِ اسلامی را سرنگون ساختی.
و این تو بودی که مهدی جامی و بسیاری دیگر را افشا نمودی.
سوفیا و پیکوفسکی را با سعیدِ درهمی قیاس کردی،
و همه مبهوت ماندند وقتی فهمیدند تو و سعید از یک مادر زاده شدهاید.
و البته هر دوی شما را به لطفِ خویش مبعوث ساختیم.
خوابهای پیامبرانهات را مثل و مانند نیست.
بر تو سنگ میزنند و دیوانه میخوانندت،
زیرا در دلهایشان از تو میهراسند.
ولی آنان تو را از راهِ راست بازنخواهند داشت.
افشا کن این بیایمانهای حسود را!
این مدعیانِ دروغین فرهیختگی را
و این مزدورانِ رژیم را،
و همانا پاداش تو نزدِ ما محفوظ است.
مضحکه میکنند که چگونه یک قورباغهی پیر به پیامبری برگزیده شد،
اما تو همچنان ابوعطا بخوان!
و ما البته به معجزهی خویش تو را نزدِ آنان به هیأتِ خارپشت درآوردیم.
و تو کابوس همهی وبلاگستان گردیدی.
خود را بزرگ دار که ما تو را بسیار بزرگ کردهایم،
در شبِ بعثت.
زبانِ چاروادارانهات بارانِ بهاری ست
و تو خود شکوفهی نشکفتهای که بارها شکافتهای
و ما باز هم به معجزهی خویش شکافهای تو را بر هم نهادیم.
و خالص و مخلص، با تظاهر و دروغ همخوابه شدی،
و البته دروغهای تو را پاک و منزه ساختیم.
ای پیامبر ماده!
وبلاگستان تشنهی توست،
تشنهی باز بودنِ تو،
که بدطینتتانِ بیماردل آنرا تلوّن مینامند،
حال که تو ذهنای رها و در حالِ پرواز داری.
آزادی را برای همه به ارمغان بیاور!
پرواز دستهجمعی را!
و ذهن پرندهات را تا به آخرین قلههای افتخار و پیروزی کوچ بده!
که عاقبت از آنِ پیامبران و پرندهمغزان است.
http://img226.imageshack.us/img226/8167/large20shitti5.jpg
پاسخحذفCreature's latest photo
پیامبر پستان دار!
پاسخحذفاین همان مائده ی الهی ست که از برای پیامبران فرو فرستاده شده.
نوش جان!
:)
مخلوق عزیز! اگر حکومت ملاها سقوط نکند و سعید ممتیک به سزای عملش نرسد امید سعیتیک دق نکند در حکومت آینده یقه تی شرت شما را باید برد زیر گیوتین. از نظر من مسئول آن بطور کل حضرتعالی خواهید بود. دخو
پاسخحذفDecember 15, 2006 5:28 PM
ارادت ما به شما تا آن زمان ارادت مدرن و حزبی از نوع دوستی های چپها و کمونیستها نیست. همان اردات کهنه و قدیمی زیر گذری است. همان رفاقت خالص. اما اگر آنچه گفتم نشود. رفاقتمان می رود توی مایه های مدرن ِ چپی که روزی گرگ بیابان نشود.
پاسخحذفDecember 15, 2006 5:38 PM
آن طور رفاقتی را تا امروز تجربه نکرده ام. والا باید پدر و مادر و شاید برادر و خواهرم را هم بگذارم کنار. رفاقت چپها رفاقت حزبی است. فامیل و خانواده هم حزبی است.اما بالاخره مدرن شدن را باید از روزی شروع کنم. تا کی می خواهم امل و متحجر باقی بمانم؟
پاسخحذفDecember 15, 2006 5:41 PM
يکي از نکات جالب در نانا همين رنديهاياش است. او برادر را بهعنوان فحش به کار برد و ما را متهم کرد به داشتن پيوند برادري و در واقع نداشتن روحيهي انتقادي و حقيقتخواهي. غافل از آنکه رندي دخترک قبيله ي زولا زولا در برابر رندي حافظ قرن عاليجناب ويسي چيزي ست در حکم همان پشه و پيل و ...
پاسخحذفويسي جان ايول (ترجمه ي فارسي براوو)!
December 15, 2006 5:48 PM
محافظ یخچال قرن هم نیستیم عزیز دل برادر. این برادر فحش نبود ها
پاسخحذفDecember 15, 2006 9:06 PM
باور به ایده آلیزم در وادی آزادی بیان مانع می شود آیاتِ این پیامبر ماده که فارغ از محتوی، حتی حسن صوری نیز ندارد، بتواند سیاهه ی قلم را به چرند گویی بیالاید. خصوصاً که او در کوههای زولا زولا برای خود مسجد و گنبد برپا ساخته و آزادانه هر روزه صد بار خلایق را به دین پرنده مغزان دعوت می کند.
پاسخحذفهمینجا هم صریحاً اعتراف می کنم که تمام توهین های او به امیدِ میلانی در زمانه ی جنگ ناروا بود و بدونِ شک باید توسطِ من گندزدایی می گردید.
اینجا یک وبلاگِ شخصی ست و صاحبِ آن نیز باورمند به ایده آلیزم اخلاق ای.
December 15, 2006 9:17 PM
اگر وبلاگ نانا نباشد من اصلا رغبت نمی کنم کارت اینترنت دیگری بخرم اصولا.فحشهای او به حضرت اسمش چه بود حق مسلم آن بزرگوار است و ما در ادای این حق هرگز به پای نانا نمی رسیم بنابراین اگر گاهی الاغی هم بار ما کرد طوری نیست چون باز هم از زیر دین او بیرون نیامده ایم.دخو
پاسخحذفDecember 15, 2006 10:24 PM
دخوی عزیز!
پاسخحذفامیدِ میلانی در آنارشیزم خود بر طبق اخلاق درجه ی اول بر خطاست (اخلاق ناظر به آنارشیزم). او می تواند در وبلاگِ خود زمینه ی توهین به خودش و عالم و آدم را فراهم نماید و ارگاسم شود. اما این کار از من بر نمی آید و اگر هم در جایی نسبت به توهین هایی که به او شد با تردید و سهل انگاری برخورد کردم، خطا کردم و از گفتن این امر هم ابایی ندارم.
حال اینکه آن توهین ها حق او بود یا نه مسئله ی دیگری ست.
اما یک چیز مسلم است:
پرنده مغزی و کولی بازیِ این پیامبر ماده جایی برای خرد و خردورزی باقی نمی گذارد و این لااقل به نفع ما نیست گرچه شاید سادو مازوخیست های روشنفکر را خوش آید.
December 15, 2006 11:33 PM
امیر گرامی ! من نمی گویم شما در وبلاگت چیزی از قبیل توهین و تحقیر یا فحاشی علنی را تحمل کن. استریل نگه داشتن وبلاگ حق شماست.شما حق داشتی هر کس را که خواستی دعوت کنی به وبلاگت، هر کس خوشش نیامد هم حق دارد دعوت را نپذیرد.آدمهای سنتی که این گونه اند . آدمهای مدرن هم اینگونه اند. خدایان البته اخلاقهایشان دست من نیست ولی شنیده ام مذبذبند .
پاسخحذفاما فحش دادن را اگر کسی شیوه ای مدرن بداند به نظرم در اشتباه باشد. این شیوه اتفاقا بسیار قدمتش از عصر سنت هم بیشتر است حتا اگر بگویند پارینه سنگی هست هم میشود بی دلیل پذیرفت. البته در دوره مدرن و در میان آدمیان مدرن هم بسیار طرفدار دارد. برخی با فحش دادن ارگاسم میشوند برخی با فحش شنیدن ، من گاهی اغماض میکنم اما در هیچ کدام از دو حالت ارگاسم نمیشوم
December 15, 2006 11:45 PM
برخی سیب دوست دارند و برخی سیب دوست ندارند. این معنایش این نیست که اصولا جز این دو دسته نداریم.
پاسخحذفآدم یک وقت به دیگری می گوید الاغ این خب فحش است و گاهی خودش الاغ است . یعنی واقعا فهم و شعور ندارد. برای او باید یک دعایی به سبک اللهم فلان وبهمان از نانا سفارش بگیریم بلکه خوب شود بیاری خدا.
December 16, 2006 12:55 AM
اين نانا گلي يه چيزايي در مورد آب منگل و قيصر و اينا نوشته بود چي شدن آقا؟
پاسخحذفDecember 16, 2006 2:54 AM
کیریم آقامونم بود. کیریم ِ آق منگول... حالا ایشون به همه میگه زده..شومام بگین زده.خوبیت نــره...آره
پاسخحذفDecember 16, 2006 8:11 AM
ویسی جان! این تقصیر نداره... طفلی هیچ نوَفهمه.
پاسخحذفDecember 16, 2006 12:44 PM
مخلوق جان
پاسخحذفگمان نمی کنی با صرف این همه وقت و فکر بیش از حد برای این شخص اهمیت و اعتبار قائل شدی؟
December 16, 2006 1:13 PM
با عرض معذرت البته. به نظر من برای چیزی که ذره ای اهمیت ندارد نباید حتی اندک وقتی گذاشت. چه برسد به آن که نشست و این چیز بیهوده را این همه تجزیه و تحلیل کرد.
پاسخحذفDecember 16, 2006 1:20 PM
نانا بياهميت نيست. فنومني است براي خودش. فقط بايد توجه داشت بسيار بسيار قابل ترحم هم هست و اين را گويا کسي نميخواهد متوجه باشد.
پاسخحذفDecember 16, 2006 3:34 PM
محمد جان
پاسخحذفیکی از چیزهایی که من هیچ گاه درک نمی کنم این است که ما چرا
این همه وقت و انرژی صرف بحث های فرسایشی می کنیم. من در آن موردی که خودت به درستی اشاره کردی - که اشخاص را بابد همان گونه که هستند پذیرفت یا اصلا نپذیرفت - با تو هم عقیده هستم. اگر پذیرفتیمش، دیگر این همه بحث و نیش و کنایه و زبان اشاره برای اثبات بی خردی او چیست؟
December 16, 2006 4:17 PM
همانند خود تو، اگر بپذیریم و بدانیم که با چگونه آدمی روبرو هستیم هیچ یک ار رفتارهای او برایمان غیر منتظره و شگفت انگیز نخواهد بود. اگر هم نپذیریمش یا سعی در شناختش نکرده باشیم که ایراد از خودمان است. من یکی که در این مورد یقین دارم کلام تحقیر یا تادیب کننده هیچ اثری در رفتار و گفتار آن شخص نخواهد داشت و هیچ تغییری ایجاد نخواهد کرد. مگر آن که هدف شوخی یا سرگرمی باشد.
پاسخحذفDecember 16, 2006 4:26 PM
سرگرمی امروز:
پاسخحذفمن شخصیتِ ترحم انگیزی نیستم چون در فلان کشور مدرن زندگی می کنم. من آن ام که رستم بود پهلوان. ترحم انگیزتر از این؟!
December 16, 2006 7:49 PM
مانی جان!
پاسخحذفدر اینکه این پدیده ی منحصر به فرد، بی اهمیت و بی اعتبار است البته همه شهودِ مشترکی داریم ولی هدف صرفاً سرگرمی ست.
بهرحال این فنومن را تنها در قالبِ مقولاتِ ضاحکه می توان قرار داد نه مقولاتِ فاهمه. این پیامبر ماده ارزش نقد ندارد و تنها قابلیت ای که دارد همان سرگرم کردنِ من و شماست. چیزی شبیه به زنگِ تفریح وبلاگستان.
December 16, 2006 8:00 PM
خانم نانا،خانمی است کمی عصبی. تعریف او و دوستی او و دشمنی او و در یک کلام مهر او و قهر او برابر است.او به واقع قابل ترحم است.
پاسخحذفدوستی برای او فقط تعریف و تمجید است. اگر خطای درکش و خطای عملش را یادآوری کنی میشوی چیزی صدو هشاد درجه متفاوت. چطور قابل ترحم نباشد؟ البته به نظر من هم نانا بی اهمیت نیست.هیچ آدمی بی اهمیت نیست هر کس به اندازه خودش مهم است .نانا فحاش و بد دهن و زشت گو هست اما بی سواد نیست نقد و تعریف فیلمش خوب است مثلا . این را هم بگویم که هرگز به اندازه سر سوزنی ترسی از فحش او ندارم و سر سوزنی نیز کششی به تعاریف و تمجیدهایش در خود نمی بینم.در کل بگویم من او را آدم بدی نمی دانم تنها آدم بد دهنی است همین.
من از او خواهش میکنم به تهدید خود عمل کند و هر روز بی استثناء پستی را به فحش دادن به شیوه گذر آب منگلی به من اختصاص دهد .دخو.
December 16, 2006 9:41 PM
اندک فضیلت ای اگر داشت، به اندازه ی کافی در همان کامنت های محمد برایش گفتیم ولی رذایل و از آن مهمتر مشنگ ای های این پیامبر ماده در برابر آن فضایل چنان سترگ است که انبوهی زباله در برابر یک برگِ سبز.
پاسخحذفدر واقع ترحم انگیز بودن اش به سببِ همین توهم ها و کولی بازی های پیامبرانه، بر همه چیزش می چربد.
December 16, 2006 9:56 PM
ماني جان
پاسخحذفمن بهتمامي با نظرت موافقام و از ابتدا هم مخالف بحث با نانا يا بحث در مورد نانا بودم. اما اين کاپيتان اهب ما اصولا مردي جنگي است که نميتواند از شکار پشهها هم صرفنظر کند. بههرحال کار بهاينجا رسيد که بد هم نشد. کلي خنديديم و بيشتر هم ميخنديم. نانا نه فقط آدم بدي نيست بلکه خيلي هم باحال است.
December 16, 2006 11:00 PM
آقایان، عالی جنابان، بزرگ دلاوران میز گرد:
پاسخحذفاجازه هست من در یک مورد دیگر هم
نظر خود را عنوان کنم؟
حقیقتش من کمی تا قسمتی به استفاده از این صفت یا لقب پیامبر ماده اعتراض دارم. کمی مرد سالارانه است. خدا را خوش نمی آید! آخر چند ملک مطیعی به یک پروین سلیمانی؟
در ضمن آدرس ای میلم را این پائین می نویسم که در حق ایشان نامردی نکرده باشم.
makasraian@gmail.com
December 17, 2006 12:01 AM
مانی جان!
پاسخحذفکمابیش اعتراض وارد است.
ولی خوب راستش چون تا بوده پیامبر نر بوده، و ایشان اولین پیامبر از جنس ماده هستند به همین جهت تاکید شد بر یگانه بودنِ این پدیده در میانِ خیل عظیم پیامبرانِ نر.
یعنی اگر هم این ترکیبِ "پیامبر ماده" خصلتِ مردسالارانه داشته باشد ولی لااقل از جانبِ من با چنین انگیزه ای جعل نگردیده است.
December 17, 2006 12:18 AM
منظور بسیار بد بیان شد قربان.
پاسخحذفخواستم بگویم استفاده از ترکیب پیامبر پستان دار مرد سالارانه است و کمی آغشته به چاشنی غرض و مرض دار جنس برتر... - و نه ترکیب پیامبر ماده -عفو بفرمائید. اشکال به طرز اسفناکی از فرستنده است لطفا به
گیرنده های خود دست نزنید.
و اما... بعد از کلی جستجو و تفحص در دو تارنمای آن پیامبر ماده ی جدید الظهور، همین حالا - در ساعت یک و چهل و هشت دقیقه ی بعد از نیمه شب - به این نتیجه رسیده ام که اندکی اگر شجاع تر بودم حتما به شما می گفتم که ملانکولیا آدمی را به خدا نزدیک تر می کند. برای اثبات مدعا، رجوع کنید به زیر نوشت تیتر تارنمای محمد نازنین.
December 17, 2006 1:59 AM
اعتراض وارد است بهرحال. گرچه حقیقتاً غرض تحقیر جنسیتی در کار نبود و بیشتر مراد همان یونیک بودنِ پدیده ی مذکور در میان پیامبرانِ نر بود و از همین جهت هم بر این ویژگی زنانه (پستانداری) تاکید شد. ولی انکار نمی کنم که در ناخودآگاهِ بسیاری از ما مردان انگاره ی جنس برتر حضور دارد و من نیز از این حکم مبرا نیستم.
پاسخحذفآشنایی بیشتر شما با این پیامبر ماده را نیز تبریک/تسلیت می گویم!
بی شک ملکوتِ آسمان از آنِ ایشان است.
:)
December 17, 2006 2:41 AM
Commentha bad az bazbini chap mishe ya commente man toolani bood va chap nashod?
پاسخحذفSorry I'm illiterate.
December 17, 2006 6:07 AM
آتوسا جان!
پاسخحذفبازبینی در کار نیست. شاید اشکال از سیستم بلاگر بوده.
اما ایراد هر چه بوده، یقیناً از طولانی بودنِ کامنتِ شما نبوده چون یکی از مزایای کامنت گیر بلاگر همین است که کامنت ها را هر چقدر هم که طولانی باشند، بدونِ هیچ مشکل ای چاپ می کند.
بهرحال برای جلوگیری از این گونه پیشامدها همیشه ابتدا کامنت های خود را در فایل وورد بنویسید و سپس در اینجا کپی/پیست کنید. گرچه خودم هم گاهی این توصیه را فراموش می کنم.
در هر صورت متاسف ام که از کامنتِ شما محروم شدم!
December 17, 2006 7:01 AM
از بعد تئوریزه کردن خشونت و استفاده ابزاری ازآن هر چند " نانا" یک پیامبر صاحب شریعت نیست ولی بی شک می توان او را در ردیف پیامبران تبلیغی به حساب آورد . " نانائیسم " بر شالوده قوی باورهای نهادینه شده چند هزار ساله به دیکتاتوری وتواما جذابیت زاید الوصف بازگشت به خوی حیوانی استوار است و بی شک دشمن بزرگیست برای خردگرائی ، آزادی و دموکراسی و تجربه تاریخی ثابت کرده است مکاتبی از این دست همواره در خدمت ستمگران قرار گرفته اند و به موقع خود به قوی ترین بازوی سرکوب بدل شده اند.
پاسخحذف***
قبول دارم نانا موجود قابل ترحمی است او مثل همه ما قربانی یک فرهنگ پوسیده چند هزار ساله است . فقط آن بیچاره برای عصیان داشته دیگری جز خوی اولیه حیوانی و خوی ثانویه ای که نسل اندر نسل از پدرانمان به ارث برده ندارد.
***
آری همه انسان ها و از جمله " نانا " را باید آنگونه که هستند پذیرفت به شرط آنکه به قلمرو آزادی دیگر انسان ها تجاوز نکنند.
***
من به پشتوانه یک تجربه تاریخی به لمپنیسم نانایی هیچ احساس دینی که نمی کنم هیچ بلکه هیچ تفاوتی بین او و خیلی های دیگر که می دانید قائل نیستم .
نه هرکه چهره بر افروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند
نه هرکه طرف کله کج نهاد وتند نشست
کلاهداری و آیین سروری داند
هزار نکته باریکتر زمو اینجاست
نه هرکه سر بتراشد قلندری داند
***
در مقابل تاریخ شعبان جعفری در آخرین مصاحبه اش از فضایل اش می گفت حال که این مکان از هیاهوی نانایی به دور است بد نیست محمد هم کمی از فضایل بی شماری که برای نانا قائل است بگوید.
***
هر یک از این خطوط منقطع در واقع نظری بود اشاره وار در مقابل نظر دوستان. نیازی ندیدم هر کدام را بیشتر بسط دهم ضمن آنکه بسیاری حرف های دیگر ناگفته ماند.
December 17, 2006 7:24 AM