حالا شما بگید طرف داره قصه میبافه. ولی خدا توفیق داد من یکبار در ایام شباب مشرف شدم خدمت مقام معظم رهبری در اوایل دولت خاتمی. تا جایی که یادمه مراسم عید غدیر بود. اون وزیر ولایتستیز کشور (عبدالله نوری) هم نه گذاشت نه برداشت و آخر تاء تمت وقتی رهبری داشت دیگه بای بای میکرد، تازه تشریف آورد و نشست وسط جمعیت. یعنی کلاً توی خط دهنکجی به آقا بود ایشون. بعدِ سخنرانی هم حاج وحشی (ببخشید! حاج بخشی) پیله کرده بود به این وزیر نیموجبی (دوستانی که عبدالله نوری را دیده باشند میدانند که قد کوتاهی دارد) و اون بندهخدا هم هی قربانصدقهی این غولبیابونی میرفت و این هم ولکُن نبود که چرا قدر بچهبسیجیها رو نمیدونید. خلاصه سرتون رو درد نیارم. چیزی که میخواستم بگم این بود: من با چشم خودم دیدم که این مسئولان نظام مقدس ضمن معانقه، یک اندک معاشقهای هم میکردند. از همان وقت تا الان که نزدیک بیست سال میگذرد، هنوز هم در شوک هستم که آخه این دیگه چه رسم دیدهبوسیه. خب به این اگه فرنچکیس نگن دیگه دست کم شیعیکیس که میگن. هیچی دیگه، این عزیزان یک ماچ به لپ چپ میکردند و یک ماچ به لپ راست و بعضاً یک ماچ هم به لبان همدیگه میکردن. بازم میگم که کسی نیاد اینجا برام روضهی «این شایعهس!» و «از شما بعیده!» و غیره بخونه. من با چشم خودم اینو دیدم و انکارش کار شماس نه من.