فروغی این بیم را ابراز کرد که چون بیشتر خاک کشور در اشغال نیروهای انگلیس و شوروی است، انتخابات جدید به برگزیده شدن نمایندگانی خواهد انجامید که به این دولتها وابستهاند. بیم فروغی بیاساس نبود. دو سال بعد که انتخابات مجلس چهاردهم برگزار شد، شمار زیادی از نمایندگان که به انگلیس و شوروی وابسته بودند، به نمایندگی مجلس انتخاب شدند. البته عدم تمایل فروغی به تجدید انتخابات، به کاهش شدید محبوبیت او انجامید. فروغی برای مقابله، در ۱۳ مهر ۱۳۲۰ به ایستگاه رادیو ایران رفت، نطق مفصلی ایراد کرد، همگان را به اطاعت از حکم قانون، عدم دخالت در حقوق یکدیگر، و درس گرفتن از گذشته فراخواند.
«از رنج و محنتی که در ظرف سی-چهل سال گذشته به شما رسیده است امیدوارم تجربه آموخته و عبرت گرفته و متوجه شده باشید که قدر نعمت آزادی را چگونه باید دانست... شما ملت ایران بهموجب قانون اساسی، که تقریباً ۳۵ سال پیش مقرر شده است، دارای حکومت ملی پادشاهی هستید، اما اگر درست توجه کنید، تصدیق خواهید کرد که در مدت این ۳۵ سال کمتر وقتی بوده است که از نعمت آزادی حقیقی... برخوردار بوده باشید... علت اصلی این بوده است که قدر این نعمت را بهدرستی نمیدانستید و به وظایف آن قیام نمیکردید... وظیفهی مستخدمین و کارکنان دولت این است که در خدمت اجرای قوانین از روی صحت و درستی باشند... وظیفهی روزنامهنگاران این است که هادی افکار مردم شوند و ملت و دولت را به راه خیر دلالت کنند. وظیفهی پادشاه این است که حافظ قانون اساسی و ناظر اعمال دولت باشد و افراد ملت را فرزندان خود بداند و بهمقتضای مهر پدری با آنها رفتار کند و گفتار و کردار خود را با اصول شرافتمندی و آبرومندی تطبیق کند... و بالاخره جمیع طبقات باید دستبهدست یکدیگر داده در پیش بردن حکومت ملی متفق و متحد باشند.»
از این نطق آشکارا پیداست که فروغی در ماههای پس از حملهی متفقین، مسئول کشور بود. او حتی میتوانست علناً به شاه یادآور شود که وظایف او چیست و به این وظایف چگونه باید عمل کند. تا مدت کوتاهی پیش از آن، چنین چیزی قابل تصور نبود. با این حال، نطق در رادیو به محبوبیت او کمک زیادی نکرد و او همچنان آماج حملههای شخصی مخالفانش باقی ماند و شعر هجوآلود زیر با عنوان «نکرده یک سرِ مو وضع مملکت تغییر»، پس از همان نطق، در تهران پخش شد:
اگر ز نان شکم آدمی نباشد سیر / حدیث و موعظه در وی نمیکند تاثیر
وطن به باد فنا رفته است و هموطنان / برهنهاند و پریشان، گرسنهاند و فقیر
برای ملت خود شعر خواجه میخواند / غذای روح به ما میدهد نخستوزیر
بیا که صوفی ما ترک گوشهگیری کرد / دوباره باز نموده است مکتب تزویر
چنان ریا و تظاهر نمود و شعبده کرد / که پادشاه جوان، شد مرید صوفی پیر
ریا بس است و تظاهر، بس است و خدعه بس است / تو عارفی، نکند عارف این همه تقصیر
به گرگزاده، شهنشاه تاجدار مگوی / مگو گزاف و مریز آبروی تاج و سریر
که گرگزاده سرانجام گرگ خواهد شد / اگرچه مریم عمرانش داده باشد شیر...
سلام ما که رساند، پیام ما که برد؟ / به این یهودی میهنفروش و دزد شهیر
به پشت رادیو هر شب میا و نطق مکن / که حرف مفت تو دیگر نمیکند تاثیر
همان بساط و همان کاسه و همان آش است / نکرده یک سر مو وضع مملکت تغییر
چه دولتی و چه آزادی و چه قانونی / کدام شاه و کدام افسر و کدام وزیر؟
بینظمی عمومی و هتک حرمت شدید از مقامات دولتی در مطبوعات، فروغی را واداشت در ۸ آبان ۱۳۲۰ لایحهی سانسور مطبوعات را تقدیم مجلس کند. البته این لایحه با مخالفت شدید نمایندگان روبهرو گردید و تصویب نشد.
زندگی و زمانهی محمدعلی فروغی، احمد واردی، ترجمهی عبدالحسین آذرنگ، نشر نامک، تهران، ۱۳۹۴، صفحه ۱۰۱ تا ۱۰۴
زندگی و زمانهی محمدعلی فروغی، احمد واردی، ترجمهی عبدالحسین آذرنگ، نشر نامک، تهران، ۱۳۹۴، صفحه ۱۰۱ تا ۱۰۴
پسنوشت:
عین همین اتفاق شوم هم در آستانهی انقلاب ضدسلطنتی بهمن افتاد و مطبوعات یکسره به بلندگوی دروغها و پروپاگاندای مسموم انقلابیان و سوداگران بدل شد. شخصیتی مشابه (داریوش همایون) درست بههمان طریق هشدار داد که این آزادی بیان نیست بلکه نشر تباهی و نیستی است. اما کسی سخن او را نشنید.