آدمهای بیپرنسیپی مانند بهنود در رژیم پیشین بهآسانی زیستند و بالیدند (چه بالیدنی!) و سپس با گفتار تباهی تا همین امروز همگام شدند. جمهوری اسلامی هم اگر اینقدر بدقلق نبود، الان همین آقا در ستون ثابتش در روزنامهی وزین «شرق» با بههمبافتن همین مهملات حسابی از خجالت امضاکنندگان نامه در میآمد. مسئله ولی تقسیم کار است؛ شما گاهی در راستای حفظ نظام مجبورید هجرت کنید به شهر بیآب و علف لندن و آنجا به وظیفهی پاسداری از انقلاب اسلامی و سرداران عارفش ادامه دهید.
این عزیزانی که همیشه وسط بازی میکنند، این گرامیانی که استتوس مینویسند و تاکید میکنند که ما امضاکنندگان خائن و وطنفروش نیستیم اما بیدرنگ مدعی میشوند که رفع تحریمهای هستهای بیش از همه به ضرر سپاه پاسداران بوده است و دروغ بزرگ دولت حسن روحانی را تکرار میکنند، اینهایی که همیشه ژست جنتلمن میگیرند و دوست دارند همهی طرفهای درگیر ستایششان کنند، این بزرگانی که به ما امضاکنندگان نامه لبخند میزنند و بلافاصله از متن ما با شعبده و در نهایت موذیگری همان حرفی را بیرون میکشند که فلان «رفیق» چپ میزند، این رندانی که به ما احترام میگذارند و همهنگام ما را متهم میکنند که جنگطلبیم، اینها بدترین آفت هر جامعهای هستند. تکلیف تو با مسعود بهنود و علی علیزاده و ابراهیم نبوی و محمدرضا جلاییپور و عقبهی سایبری و فرهنگیشان که در بدزبانی ید طولایی دارند روشن است. اما این جماعت بندباز از همین بلاتکلیفی مخاطب با دیدگاهشان امرار معاش میکنند و سود میبرند و روزگار میگذرانند. اینان در زیست دوگانهیشان صاحبان بِرند «اعتدال» اند و در نهایت مدافع بقاء جمهوری چپاولگر اسلامی. خلاصه از اینها باید بیش از همه ترسید. هر کس که بتواند در چنین شرایطی وسط بازی کند، امکان بر باد دادن هر حرکت اعتراضی و هر ائتلافی از مخالفان را ضد نظام اسلامی خواهد داشت. فراموش نکنیم که ما مردم همیشه خودمان را متهم کردهایم به افراط یا تفریط و با این فرهنگ و آن گذشتهی پر از شکست، شما بهآسانی با همین فرمان «نه تندروی نه کُندروی» میتوانید دست مخاطبان خود را بگیرید و به ناکجاآباد ببرید.
مهمترین مشکل و افسوس بزرگ و دریغ بیکران این بود که در کمال ناباوری دیدم نیمفاصله میان «سی» و «وطنفروش» در تیتر صبح نو (روزنامهی زمانهی نادانی) بهنادرستی بهکار رفته است. دوستان میدانند که من چقدر به نیمفاصله دلبستهام، ولی در جای درستش. سیوطنفروش یعنی چه؟ سیوی البته داریم و سیدی هم داریم و سیمرغ هم (بدون نیمفاصله) بهعنوان اسم عَلَم/خاص داریم و سینما هم همچنین ولی سیوطنفروش الان چیست؟ اصطلاح جدیدی است که روزنامهی وابسته به «برادران قاچاقچی» اختراع کرده است؟ الان سیوطنفروش چیزی است شبیه به سیروس یا سیرجان یا چی؟ خلاصه که: سی وطنفروش نه سیوطنفروش. فارسی را (فارغ از بیشرافتی، دروغگویی، وارونهنُمایی و لجنپراکنی) پاس بداریم.
قابل توجه دوستان سادهدلی که در این چند روز روی شخصیت حقیقی ترامپ تاکید کردند تا بگویند خطاب قرار دادن او در جایگاه حقوقیاش خطاست. مصاحبهی عباس ملکی را با روزنامهی شرق بخوانید! این آن ترامپی است که جمهوری اسلامی آرزویش را دارد؛ ترامپی که بهقول این استاد دانشگاه صنعتی شریف برای ایران یادآور روزهای خوش ریگان و مکفارلینبازی باشد؛ ترامپی که بهخاطر جذابیت بازار کشوری که دارد رسماً بهدست حاکمانش تاراج میشود، با این قبیلهی فاسد و تمدنستیز لاس بزند؛ ترامپی که با سیاست منطقهای فاجعهبار جمهوری اسلامی کنار بیاید. این آقا صریحاً به قبیلهی حاکم التماس میکند که ترامپ را ضد ایران معرفی نکنید و با او شروع کنید به پیغام و پسغام و ارتباطگیری و معرفی کردن ایران آنگونه که جمهوری اسلامی میپسندد. این است آن ترامپی که مافیای شیعی حاکم بر ایران بهدنبالش است.
ما نامه نوشتیم تا دستِ کم صدایی باشیم در هشدار به عواقب ادامه دادن سیاست خاورمیانهسوز اوباما در تعامل غیرسازنده با جمهوری اسلامی. این رژیم که شرارتهایش هم آبروی ملی ما را بر باد داده و هم از روز نخست پایههای مشروعیت خودش را بر هیچ بنا نهاده و هم هر جایی که توانسته، صلح و ثبات در منطقه را گاه با حمایت از ناراضیان و گاه با حمایت از نظام حاکم بر هم زده است، باید دستش از ویرانگری کوتاه شود. دست جمهوری اسلامی دست ایران نیست. ایران چهار دهه است که ناقصالخلقه و مُثله شده است. البته رندانی هم در این میان هستند که بهخوبی فهمیدند مسئله شخصیت دانلد ترامپ نیست و اصل نامه برآشفتهیشان کرد، نیکوست که آنان نیز یکبار برای همیشه تکلیف خود را روشن کنند؛ شما حامی تبهکاریهای جمهوری اسلامی هستید نه حامی ایران و ایرانی.
بیشرمانهترین اظهارات این استاد دانشگاه را در فراز زیر بجویید:
«نگاه کلی آقای ترامپ در یک حالت عمومی این خواهد بود که به بیشترشدن تنشها با ایران نپردازد، چون کمترشدن تنش بین ایران و ایالات متحده به معنای باثباتترشدن منطقه است. به هر حال همه میدانیم جمهوری اسلامی ایران در سوریه، عراق، یمن و برخی دیگر از کشورها نقش دارد و به نظر من این نقش، مثبت است.»
یک ژانر هم داریم که هر وقت بگویی جمهوری اسلامی شر سیاسی است و باید جلوی تبهکاریهای روزافزون آنرا گرفت، بیدرنگ میگویند «پس عربستان سعودی چی؟». انگار ولایت فقیه پادزهر پادشاهی سنتی سعودی باشد. خیلی شیک و با ژست تحلیلگر هم خودشان را به آن راه میزنند که وقتی سخن از یک مصیبت میرود، پیش کشیدن مصیبت دیگر هیچ چیزی جز سفسطه نیست. انگار نه انگار که جمهوری اسلامی حکم بالانس/موازنه در نسبت با عربستان سعودی را ندارد بلکه دقیقاً حکم شر مضاعف را دارد و این جنگ خانمانسوز فرقهای را نخست دستگاه ولایت فقیه در خاورمیانه بهراه انداخت. در این نگاه، شما هرگاه بخواهید به جمهوری اسلامی فشار وارد کنید تا از سرکوب داخلی و آتشافروزی منطقهای دست بردارد، متهم خواهید شد که بازیچهی عربستان و اسرائيل شدهاید. صاحبان این ژانر همانند حرز حضرت جواد دائم تکرار میکنند که «اوضاع منطقه پیچیده است» و «تاریخ باید قضاوت کند». تو گویی با پافشاری پیدرپی بر پیچیدگی یک امر، تحلیلت از سادگی بیرون میآید و آن هم پیچیده و ظریف میشود. شما باید بپذیرید که اوضاع منطقه پیچیده است تا دیگر بازخواست از جمهوری اسلامی بابت نقش ویرانگرش در این خطه و مشارکت تمامعیارش در کشتار قریب به نیم میلیون سوری خودبهخود منتفی شود. عزیزان این ژانر که پیشتر در مرحوم «روزآنلاین» خیمه زده بودند، اکنون به «زیتون» جلاییپور جونیور پیوستهاند.